پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

قرار ملاقات‌های خانواده پولدار برای پسرشان

سایت تفریحی خلیج فارس 4fun.sub.irسایت تفریحی خلیج فارس آنلاین : پیشنهاد آشنایی من با خانواده اش برای گفت وگو درباره آینده و ازدواج، غیرمنطقی و شک برانگیز بود و من خیلی قاطعانه و جدی دعوت او را برای رفتن به خانه شان نپذیرفتم اما پدر و مادر سیامک در تماس تلفنی اظهار داشتند که حرف هایی با عروس آینده خود دارند و بهتر است دعوت پسرشان را قبول کنم. آن ها حتی خودشان دنبالم آمدند و یک روز ناهار میهمانشان شدم.



خانواده پسر مورد علاقه ام برخورد بسیار محترمانه و صمیمانه ای داشتند و در لابه لای حرف های خود با وعده های قشنگی که درباره آینده می دادند ادعا داشتند که افرادی سختگیر هستند و زندگیشان در چارچوب رفتارهای خاصی تعریف شده است.

دختر دانشجو در دایره اجتماعی کلانتری سجاد مشهد افزود: با توجه به وضعیت مالی خانواده سیامک من فریب حرف هایشان را خوردم و در عالم رویاهایم غرق شدم. ۲ ماه از این ماجرا گذشت و در این مدت به پدر و مادرم درباره سیامک و خانواده اش چیزی نگفتم اما متوجه شده بودم که پسر مورد علاقه ام دچار نوعی افسردگی شدید روحی می باشد و حرف های عجیب و غریبی درباره زندگی و آینده می زند.

او روزی چند بار تماس می گیرد و تقاضای ملاقات دارد اما وقتی با جواب منفی ام روبه رو می شود پیامک های بسیار زشت و زننده ای برایم می فرستد و تهدیدم می کند که به حسابم خواهد رسید. تازه این راهم بگویم که سیامک از حدود ۲ هفته قبل به دختر دیگری نیز پیشنهاد ازدواج داده است و اولین جلسه ملاقات آن ها نیز با همکاری پدر و مادرش در خانه آن ها برگزار شده است.

من که فهمیده بودم چه غلطی کرده ام به والدین سیامک زنگ زدم و گفتم شما چرا من را به خانه تان دعوت کردید و حالا دختر دیگری را نیز به خانه تان راه داده اید و درباره ازدواج پسرتان با او قرار و مدار گذاشته اید؟ آن ها خیلی خونسرد در جوابم گفتند پسر ما هیچ کم و کسری از نظر مالی ندارد و ما دنبال دختری می گردیم که واقعا لایق خانواده مان باشد و برای همین با دختران مورد علاقه اش قرار ملاقات می گذاریم و...

با شنیدن این حرف ها سرم سوت کشید و خودم را لعن و نفرین کردم که چرا به این راحتی بازیچه این بازی مسخره شدم. من تصمیم گرفتم به این رابطه احمقانه خاتمه بدهم اما سیامک دست بردار نیست و می گوید از بین چند دختری که با آن ها آشنا شده هنوز هیچ کدام را انتخاب نکرده است و باید این رابطه را حفظ کنم.

او مدام برایم ایجاد مزاحمت می کند و با جملاتی تهدیدآمیز آزارم می دهد. نمی دانم چه خاکی بر سرم بریزم. ای کاش از روز اول پدر ومادرم را در جریان قرار می دادم و با آن ها مشورت می کردم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد