پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

قتل مرد ثروتمند در پی مسئله اخلاقی

سایت تفریحی خلیج فارس 4fun.sub.irسایت تفریحی خلیج فارس آنلاین : چند روزی گذشت تا اینکه یک نیمه شب متوجه شدم محمد کنارم نیست بلند شدم و دیدم چراغ اتاق دخترم روشن است محمد را دیدم که به‌سمت دخترم خم شده است به سمت او رفته وسیلی محکمی به وی زدم.

متهمان ردیف دوم و سوم قتل کارخانه‌دار ثروتمند تهرانی مدعی شدند متهم ردیف اول به دروغ پای آنها را به این پرونده باز کرده است.

در ابتدای جلسه عطار نماینده دادستان تهران با خواندن کیفرخواست گفت: 16 بهمن 88 ماموران پلیس تهران از ناپدید شدن مرد ثروتمندی به نام محمد با خبر شدند.

با شکایت پسر این مرد، تحقیقات گسترده‌ای برای پیدا کردن وی آغاز شد و ماموران در تحقیقات اولیه خود دریافتند محمد از متمول‌ترین کارخانه داران تهران است که چند ماه قبل زنی به نام مریم را به صیغه خود درآورده است.

این زن بلافاصله شناسایی و پس از بیان اظهارات ضد و نقیض بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفت. وی سرانجام لب به اعتراف باز کرده و به قتل شوهرش با همدستی 2 نفر از دوستانش اقرار کرد.

بلافصله همدستان مریم به نام‌های مهدی و لیلا بازداشت شده و با قبول اتهامات خود روانه زندان شدند. آنها اعتراف کردند که با همدستی مریم، محمد را کشته و جسد وی را به بیابان برده و به آتش کشده‌اند.

بنده به عنوان نماینده دادستان تهران برای مریم متهم ردیف اول به اتهام قتل عمد شوهر، معاونت در آتش زدن جسد، شرب خمر و مخفی کردن ادله جرم، برای مهدی متهم ردیف دوم به اتهام معاونت در قتل، مباشرت در آتش زدن جسد و مخفی کردن ادله جرم و برای لیلا متهم ردیف سوم به اتهام معاونت در قتل و معاونت در آتش زدن جسد درخواست صدور حکم قانونی را دارم.

سپس اولیای دم مقتول در جایگاه حاضر شده و تقاضای قصاص متهمین را کردند.

از منشیگری مقتول تا ازدواج با وی

در ادامه نوبت به مریم متهم ردیف اول رسید تا به دفاع از خود بپردازد. وی خطاب به قضات گفت: در خانه یکی از دوستانم با محمد آشنا شدم وی کارخانه‌دار بود و دنبال منشی برای خود می‌گشت. محمد پول خوبی بابت حقوق ماهانه به من پیشنهاد داد و من هم که دو فرزند داشتم و از شوهرم هم جدا شده و درآمدی نداشتم منشیگری وی را قبول کردم. محمد به‌رغم ثروت فراوانش سواد خواندن و نوشتن هم نداشت و حتی قادر به خواندن شماره‌های داخل موبایل خود نبود.

من چند ماهی پیش وی کار کردم و او هم از کارم راضی بود و حقوق خوبی به من داد.

مدتی که گذشت محمد به من پیشنهاد ازدواج داد ولی من که شنیده بودم او دو زن دارد با درخواست وی مخالفت کردم. اما او گفت زن اولش مریض است و زن دومش را هم می‌خواهد طلاق دهد. موضوع را به پدرم گفتم او که از قدیم محمد را می‌شناخت گفت او مرد خوبی است و می‌تواند تو را خوشبخت کند.من هم قبول کردم اما محمد مدام امروز و فردا می‌کرد و فقط مرا صیغه کرده بود. مدتی بعد سرطان گرفتم و خرج درمانم را هم خودم داده و معالجه شدم. بعد از خوب شدنم محمد مرا به عقد خود درآورد.

دعوا بر سر خانه اجاره‌ای

متهم ادامه داد: محمد خانه‌ای در پایین شهر برای من اجاره کرده و ما با هم زندگی می‌کردیم تا اینکه یک‌روز دختر13 ساله من حرف‌هایی به من زد که مرا به تعجب واداشت. وی گفت در نبود من محمد او را بغل کرده و قصد اذیت او را داشته است. من اگر چه به دخترم گفتم دیگر از این فکر‌ها نکند چرا که محمد مثل دخترش او را دوست دارد اما به محمد شک کردم.

چند روزی گذشت تا اینکه یک نیمه شب متوجه شدم محمد کنارم نیست بلند شدم و دیدم چراغ اتاق دخترم روشن است محمد را دیدم که به‌سمت دخترم خم شده است به سمت او رفته وسیلی محکمی به وی زدم.

هویج بستنی مسموم

مریم افزود: از آن شب به بعد دیگر رابطه من و محمد رو به تاریکی رفت و محمد به من گفت به زودی مرا طلاق می‌دهد. وی گفت خانه را هم می‌خواهد پس دهد من که جایی برای اقامت خود و بچه هایم نداشتم از او خواستم این کار را نکند و مرا آواره نکند اما او قبول نکرد و سر این موضع بارها با هم نزاع کردیم. تا اینکه به این نتیجه رسیدم که وی را بکشم.موضوع را به دو تن از دوستان به نام‌های لیلا و محمد گفتم و توانستم آنها را نیز راضی کنم که در این جنایت با من همکاری کنند.

طبق نقشه شب حادثه برای محمد مقداری هویج‌بستنی درست کرده و در آن تعداد زیادی قرص خواب‌آور ریختم. بعد از اینکه او به خواب عمیقی فرورفت من ومهدی و لیلا نشستیم و شیشه کشیدیم.

محمد بعد از چند ساعت بیدار شد و گفت می‌خواهد تریاک بکشد و از من خواست برایش تریاک بیاورم. داشت وارد اتاقش می‌شد که حمله کرده و چند ضربه به سر وی زدم. مهدی هم آمد و دستانش را دور گردن او پیچید تا خفه‌اش کند بعد هم او را لای پتو پیچیدیم ولی او هنوز نفس می‌کشید من هم چاقویی را آورده و از روی پتو چندین ضربه چاقو به وی زدم تا او مرد. فردای آن‌روز هم جسد را به جاده بهشت زهرا برده و به‌ آتش کشیدیم.

موقع قتل نبودیم

سپس مهدی متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد و با رد اتهامات خود گفت: من نقشی در این جنایت ندارم. شب حادثه در خانه مریم شیشه کشیدیم اما خوب نشئه نشدیم.برای همین هم به اتفاق لیلا از خانه بیرون رفتیم تا باز هم شیشه بخریم که وقتی برگشتیم دیدیم مریم در حال قتل شوهرش است از او خواستیم این کار را نکند اما وی گفت قضیه ربطی به شما ندارد. من فقط کمک او کردم تا جنازه‌اش را به بهشت زهرا ببرم.

سپس لیلا متهم ردیف آخر به دفاع از خود پرداخته و گفت: من اتفاقی به خانه مریم رفته بودم که دیدم وی در هویج بستنی محمد قرص ریخته است. از او خواستم این کار را نکند ولی گوش نکرد من هم ترسیدم و از خانه بیرون رفتم. فردا صبح وقتی با آنها بیرون رفتم متوجه شدم جنازه محمد داخل صندوق عقب است.

دادگاه در پایان وارد شور شده تا رای خود را درباره متهمان پرونده صادر کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد