خلیج فارس آنلاین : علی شهبازی ۶۵ سال سن دارد و مدتهاست به عنوان تعمیرکار، کار مردم روستای حسامآباد اسدآباد در همدان را راه میاندازد.
او توانایی قابلتوجهی در تعمیرکردن موتور تراکتور و بعضی از خودروهای سواری دارد. شهبازی در مورد اینکه چطور بدون چشم میتواند مکانیکی کند میگوید: «من برای تعمیر کردن وسایل خودروها، اصلا نیازی به چشمانم ندارم. مغزم مثل کامپیوتر کار میکند. حواسم خیلی جمع است. اصلا مغز ما نابیناها، برای ما حکم چشم را دارد. برای تشخیص عیب موتور، نیازی به چشم ندارم و از طریق گوش دادن به صدای موتور، میفهمم کجای کار ایراد دارد.»
آقای تعمیرکار هنگام کار خیلی جدی است. او وقتی میخواهد وسیلهای را
تعمیر کند، نمیگذارد شخصی در کارش دخالت کند. شهبازی وقتی شروع به کار
میکند، خودش موتور را از روی ماشین باز میکند و پایین میآورد تا عیب
موتور را پیدا کند. تنها کمکی که به او میکنند این است که آچار و پیچ
گوشتی را دستش میدهند تا کار زودتر تمام شود.
همشهری سرنخ در شماره ۶۷ در گزارشی نوشته است: شهبازی سه دختر و چهار پسر
دارد که در حال حاضر دو تا از پسرهایش در گذران زندگی کمک حالش هستند.
آنها در کنار کشاورزی مراقب پدرشان هم هستند. قاسم یکی از پسرهای محمدعلی
است که از زبانزد شدن هنر پدرش در میان اهالی روستایشان و روستاهای اطراف
برایمان میگوید: «خیلی از ساکنان روستاهای مختلف وقتی میشنوند که پدرم
با وجود نابینایی، موتور، واتر پمپ و خیلی وسایل مکانیکی دیگر را تعمیر
میکند، باور نمیکنند. جالب اینجاست که وقتی با چشمان خودشان هم
میبینند، باز هم باور نمیکنند و میگویند ما که چشمان سالمی داریم،
نمیتوانیم تعمیرات ساده را انجام بدهیم، شما چطور این کار را انجام
میدهید؟»
برنده مسابقه تعمیرکاری
آقای تعمیرکار آنقدر در کارش ماهر است که تعدادی از تعمیرکاران تازهکار برای یادگرفتن تعمیر وسایل مکانیکی پیش او میآیند. چندسال پیش جهاد کشاورزی مسابقهای برگزار کرد که در آن تعمیرکاران با هم رقابت کردند. هر مکانیکی که زودتر کار تعمیر یک موتور را تمام میکرد برنده مسابقه لقب میگرفت. شهبازی وقتی از ماجرای مسابقه باخبر شد در مسابقه شرکت کرد. وقتی مسابقه شروع شد تعمیرکارها با آچار و پیچ گوشتی به جان موتورهای خراب افتادند. در این بین کمتر کسی فکر میکرد شهبازی شانس برندهشدن داشته باشد اما آقای تعمیرکار با تسلط کامل پیچ و مهرههای موتور را باز کرد و زودتر از بقیه شرکتکنندهها کارش را انجام داد، برای همین در میان بهت و ناباوری تعمیرکاران و تماشاچیان، داوران مسابقه شهبازی را به عنوان برنده معرفی کردند. بعد از این مسابقه بودکه نام شهبازی، به عنوان تعمیرکاری زبردست دهان به دهان میان روستاییان چرخید. پسر آقای تعمیر کار در این باره میگوید: «پدرم آنقدر در کارش خبره است که بعضی از تعمیرکارانی که نتوانستهاند وسایلی را تعمیر کنند، آن را پیش پدرم میآورند. خودم علاقهای به تعمیر ابزارآلات ندارم اما برادرم از پدرم یاد گرفته.» شهبازی علاوه بر تعمیر موتور خودرو، دستی هم در تعمیر دیگر موتورها دارد. او مدتی قبل موتور آسیابی را که خراب شده بود تعمیر کرد.
تجویز نابجا
حالا شهبازی یکی از تعمیرکاران خبره روستایش به حساب میآید. او مادرزاد نابینا به دنیا نیامد بلکه اشتباهی تلخ باعث شد آقای تعمیرکار بیناییاش را از دست بدهد؛ «شش سالم بود، چشمانم خیلی درد میکرد و ورم کرده بود. آن موقع در روستای ما، امکانات کافی برای دوا و درمان وجود نداشت اگر کسی بیمار میشد، با داروهای گیاهی که وجود داشت، درمانش میکردند. چشمانم به دلیل نامعلومی درد میکرد. مادرم که طاقت دیدن بیتابیهایم را نداشت، از یکی از اهالی روستا کمک خواست. او هم یک داروی اشتباهی به مادرم داد تا در چشمانم بریزد.» مادر آقای تعمیرکار دارویی که از یکی از همسایههایش گرفته بود را در چشمان پسرش ریخت اما روز بعد، بر خلاف انتظار مادر، چشمان محمد علی نه تنها بهبود نیافت بلکه به شدت ورم کرد؛ «صبح که شد، چشمانم را نمیتوانستم باز کنم. همه جا را تار و تیره میدیدم. نمیدانستم چه اتفاقی برایم افتاده. سالها با همین وضعیت سپری کردم و در یک تعمیرگاه خودرو به عنوان شاگرد کار کردم و مکانیکی یاد گرفتم تا اینکه یک روز از خواب بیدار شدم و آقای مکانیک نابینا می تواند با گوش دادن به صدای موتورتراکتور و برخی از خودروهای سواری ایراد کارشان را پیدا کرده و تعمیرشان کند.»