خلیج فارس آنلاین : جلسهی رسیدگی به اتهامات متهم به جنایت حادثهی سعادتآباد از سوی قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
جلسهی رسیدگی به اتهامات متهم به جنایت حادثهی سعادتآباد از سوی قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
به
گزارش ایسنا، در ابتدای این محاکمه که ساعت 9 و 47 دقیقه صبح یکشنبه در
تالار اجتماعات مجتمع امام خمینی (ره) با حضور جمعی از اصحاب رسانه،
اساتید دانشگاه و دانشجویان برگزار شد، قاضی "ذبیحزاده" نمایندهی
دادستان کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران را قرائت
کرد و سپس شاکیان در جایگاه حاضر شدند.
اظهارات اولیاء دم
طبق
قرائت کیفرخواست از سوی نمایندهی دادستان، پدر و مادر مقتول در جایگاه
حضور یافتند و مادر مقتول اظهار کرد: من برای قاتل فرزندم تقاضای قصاص در
ملاعام را دارم و خواستار مجازات زنی هستم که تمام این حوادث را به عهده
او میدانم زیرا قاتل با تحریکات این زن در حالی اقدام به قتل فرزند من
کرده که اصلا او را ندیده و نمیشناخته است.
وی ادامه داد: پسرم
میگفت این زن به او دست خواهری داده و از او خواسته که در دفتر مشاوره
املاک به عنوان شریک همکاری کند . آشنایی آنها از اوایل مهر بوده و پسر من
در جریان رابطه سعیده و مهدی نبوده است. پسر من زن داشت و مدتها در
انگلستان زندگی میکرد. حدود یک هفته قبل از این حادثه از همسرش جدا شد.
پدر
مقتول نیز خطاب به دادگاه گفت: تقاضای من اشد مجازات متهمان است. با اینکه
بچه من دیگر زنده نمیشود اما شاید با قصاص قاتل و مجازات متهم دیگر جامعه
آگاه شود. در این حادثه بیشتر از همه مردم حاضر در صحنه جرم و پلیس دل ما
را شکستند.
دفاعیات متهم ردیف اول
متهم
پس از حضور در جایگاه خود را معرفی کرد و در پاسخ به این سوال قاضی که آیا
سابقه کیفری داری؟ گفت: سر مسایل مالی و حساب و کتابهایی که با سعیده
داشتم او را با مشت و لگد زدم و به خاطر همان به زندان افتادم.
در
ادامه، رییس دادگاه در مقام تفهیم اتهام به متهم گفت: حسب کیفرخواست صادره
شما متهم به قتل عمدی محمدرضا، اخلال در نظم و امنیت عمومی و قدرتنمایی
با چاقو هستید. آیا اتهامات را قبول دارید؟
یعقوب در پاسخ به قاضی
اظهار کرد: قتل را من انجام دادم یعنی ضربه زدم اما قصدم کشتن نبود. در
مورد سایر اتهامات باید بگویم که من در آن لحظه هیچ کس را نمیدیدم. بارها
گفتهاند که چهار مامور بالای سر من بودهاند و من یکی از آنها را زدهام
سوال من این است که اگر من یکی از چهار مامور را زدهام سه مامور دیگر چرا
کاری انجام ندادهاند؟
وی در مورد وقوع حادثه و انگیزه خود خطاب به
هیات قضایی اظهار کرد: شش ماه در زندان بودم و در این مدت با سعیده تماس
داشتم. 15 روز مانده به پایان محکومیتم از او خواستم که رضایت بدهد اما
گفت میخواهم ادبت کنم.
یعقوب ادامه داد:10 روز پیش از آزادی در
تماسی که با هم داشتیم مدعی شد که یک پسر جوان به دفتر آمده و مزاحم او
شده است، من به او گفتم حتما خودت مقصر هستی اما او گفت این پسر مزاحم من
است و هر کاری میکنم دست بردار نیست.
وی گفت: وقتی از زندان آزاد
شدهام به خانه خواهرم در کرج رفتم و در طول چند روز با سعیده به صورت
تلفنی تماس داشتم. یک روز به طرف دفتر رفتم و دیدم که سعیده با چند مشتری
مشغول صحبت است همان روز یکی از مشاورها به نام "یوسف" به من گفت که خودت
را به خاطر سعیده بدبخت نکن.
این متهم با بیان اینکه سعیده مدام با
حرفهایش من را آزار می داد، گفت: بعد از چند روز با یزدان تماس گرفتم و
با او شروع به صحبت کردم. او منکر همه چیز بود ولی من از او میخواستم که
پایش را از زندگیام بیرون بکشد. صحبتهای ما ادامه داشت تا اینکه روزهای
آخر به راحتی حرفهای رکیکی زد و نهایتا گفت که با سعیده رابطه جنسی
برقرار کرده است. آن لحظه حالت جنون پیدا کردم چون واقعا سعیده را دوست
داشتم.
یعقوب با اشاره به روز حادثه اظهار کرد: شب قبل از اتفاق،
سعیده تماس گرفت و به من گفت که یزدان صبح زود به دفتر میرود. من چاقو را
برداشتم و به سمت دفتر رفتم. چند روز قبل یزدان من را تهدید کرده بود که
اگر جلوی دفتر بروم من را میکشد، من به یزدان زنگ زدم و گفتم اشتباه
میکنی. بعد برای دفاع از خودم چاقو برداشتم چون یک بار سعیده گفت که
یزدان با دوستانش جلوی دفتر آمده تا من را بزند.
وی ادامه داد: من
شیشه مصرف کرده بودم و تا صبح حالت جنون داشتم وقتی نزدیک دفتر رسیدم دیدم
یکی از مشاورها داخل سوپرمارکت است. وارد سوپر مارکت شدم و با او سلام و
احوالپرسی کردم. بعد به سمت انتهای خیابان یکم رفتم و آژانس گرفتم تا
بروم وقتی به سمت دفتر، برگشتم دیدم فردی جلوی دفتر ایستاده و متوجه شدم
که او همان یزدان است، حدود چند قدمی او وقتی اسمش را پرسیدم یک اسپری از
جیبش درآورد و آن را روی صورتم خالی کرد آن لحظه من کسی جز خودم را
نمیدیدم و هر چقدر فکر میکنم یادم نمیآید چگونه ضربهی اول را به او
زدم.
قاضی خطاب به متهم گفت: تو به گونهای رفتار میکردی که انگار
سعیده را همسر خود میدانستی در حالی که رابطهی شما کاملا غیر رسمی بوده
است، این موضوع را چگونه توجیه میکنی؟
یعقوب در پاسخ به رئیس
دادگاه گفت: من و سعیده با هم دوست بودیم، پس از گذشت حدود یک سال به یک
شماره تلفن در موبایل او شک کردم و بعد از چند روز متوجه شدم که او شوهر
دارد. پس از مدتی فهمیدم که یک دختر 9 ساله هم دارد، به سعیده گفتم تا
زمانی که از همسرت جدا نشوی با تو رابطهای نخواهم داشت و به همین دلیل او
از همسرش طلاق گرفت.
وی با بیان این که سعیده مدام به من القاء
میکرد که نمیخواهم با او ازدواج کنم، ادامه داد: ما حدود 4 سال قبل در
جریان کار معاملات مسکن با هم آشنا شدیم. او مشاور سرشناس و قهاری بود ،
یک روز به دفتر او رفتم و از همان روز رابطهی ما آغاز شد، من چون معمولا
خوشلباس بودم سعیده میگفت که آدم باشخصیتی هستی، پس از گذشت مدتی دیگر
با هم راحت شده بودیم و رابطهی کاملی داشتیم.
این متهم گفت: هر
وقت بحث ازدواج را مطرح میکردم او امروز و فردا میکرد، قرار بود مهرماه
با هم ازدواج کنیم اما مرا به زندان انداخت.
یعقوب در پاسخ به سوال
قاضی مبنی بر تحریک وی توسط سعیده به قتل یزدان اظهار کرد: او از من
نخواست که یزدان را به قتل برسانم بلکه فقط خواست که او را بزنم از او
پرسیدم اگر یزدان کشته شود، چکار کنیم؟ او گفت 45 میلیون دیهاش را میدهم
و بعد از گذشت 6 ماه از خانوادهاش رضایت میگیریم.
وی گفت: من زیر
تیغ هستم و از هیچ چیز نمیترسم میدانم اشتباه کردم اما سعیده من را
تحریک میکرد به من میگفت تو بیغیرتی و من با هر حرف او خود به خود
تحریک میشدم. سعیده به من گفت که یزدان فردا به دفتر میرود وگرنه من
اصلا خبرنداشتم و او را هم نمیشناختم.
یعقوب اضافه کرد: اگر به
سعیده دلبستگی نداشتم مرتکب این قتل نمیشدم اگر چه او زن بسیار دروغگویی
است همه به من میگفتند که او خطرناک است اما باور نمیکردم امروز میفهم
که چقدر اشتباه کردهام.
عزیزمحمدی با اشاره به فیلم منتشر شده از
این حادثه تصریح کرد: صحنهای که دیدم در طول 40 سال سابقهی قضایی برای
اولین بار مشاهده میکردم. انگیزه تو از ایجاد چنین صحنهای چه بود؟ متهم
در پاسخ به وی گفت: برای من هم جالب بود اما واقعا حالت جنون داشتم.
قاضی
اظهار کرد: کسی که جنون پیدا میکند خودش متوجه این مطلب نیست به نحوی که
هر دیوانهای دیگران را دیوانه میداند پس بحث جنون بیتاثیر است زیرا
رفتار شما در صحنه و پیش از آن موید آن است که با سبق تصمیم اقدام به
جنایت کردهای. آنچه تو آن را جنون میدانی در واقع همان خشم و عصبانیت
است که با وارد آوردن هر ضربه تشدید میشود.
پخش فیلم و گریه متهم!
در
ادامهی جلسهی رسیدگی به اتهامات متهم حادثهی سعادت آباد فیلم منتشر شده
از این جنایت در دادگاه پخش شد که در هنگام پخش فیلم مادر مقتول به شدت
تحت تاثیر قرار گرفت و به همین دلیل به بیرون از دادگاه راهنمایی شد. وی
حین خروج از صحن دادگاه در حالی که به شدت گریه میکرد، مدعی بود که پلیس
در این صحنه تنها ایستاده و مرگ فرزند او را تماشا کرده است. متهم نیز حین
پخش فیلم تحت تاثیر قرار گرفت و شروع به گریه کرد.
قاضی نورالله
عزیز محمدی، رئیس شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران پس از پخش فیلم اظهار
کرد: باید دید که این فیلم در جامعهی اسلامی ما و مردم چه اثری داشته
است، امیدواریم هیچگاه شاهد چنین صحنههایی در جامعه نباشیم.
وی
خطاب به متهم گفت: شما بارها در صحنهی جرم بحث دفاع از ناموس خود را مطرح
کردهاید در حالی که رابطهی شما غیر شرعی بوده است به نظر میرسد که قصد
داشتید با طرح این موضوع اذهان مردم را به این سمت ببرید تا دخالتی نکنند
و مقتول را به بیمارستان انتقال ندهند زیرا به هر حال مردم ما روی مسائل
ناموسی متعصب هستند و ممکن است اگر کسی با انگیزههای ناموسی حتی مرتکب
جرمی شود به او کمک هم بکنند.
در این هنگام متهم در پاسخ به
اظهارات قاضی سکوت کرد. وی در پاسخ به سوالی دیگر مبنی بر عدم جنون گفت:
من از خودم دفاعی نمیکنم و برای من داستان درست کردهاند. همه یکطرفه
قضاوت کردهاند.
یعقوب در مورد نقش سعیده در این حادثه اظهار کرد:
من ابتدا حرفی از سعیده به میان نیاوردم و در مرحلهی بازپرسی نیز چیزی
نگفتم اما حالا میبینم چرا دو جوان نابود شوند اما این زن به دنبال زندگی
خود برود بنابراین باید واقعیت را بگویم. او به من گفت که یزدان صبح به
دفتر میرود وگرنه من هیچ اطلاعی از رفتن او نداشتم. اگر او این مطلب را
نمیگفت اصلا به صحنهی حادثه نمیرفتم.
این متهم اضافه کرد:
نمیدانم سعیده دنبال چه چیزی بود. البته من هم احمق بودم. از 10 هزار
دختر یکی مانند او پیدا میشود او همه را جادو میکرد. ای کاش به جای کشتن
یزدان گردن سعیده را میزدم.
یعقوب پس از بیان این اظهارات دچار
بیحالی شد که قاضی به او اجازه داد چند دقیقه روی صندلی استراحت کند و
سپس به ادامهی اظهارات خود پرداخت.
دفاعیات وکلای متهم ردیف اول
در ادامهی جلسه رسیدگی به پروندهی قتل در میدان کاج، قاضی عزیزمحمدی از وکلای متهم ردیف اول درخواست کرد از موکل خود دفاع کنند.
به
گزارش ایسنا، محمودرضا فروهی، یکی از وکلای مدافع متهم ردیف اول در
دفاعیات خود عنوان کرد: با توجه به نبود وقت کافی برای مطالعه پرونده و
فضای ژورنالیستی حاکم بر پرونده تقاضا دارم جهت دفاع از متهم وقت مناسبی
در اختیار وکلا قرار گذاشته شود.
وی با بیان اینکه پرونده را هنوز
به طور کامل مطالعه نکرده است گفت: با توجه به سیاست بازپرس پرونده از
حضور وکیل در مراحل تحقیق خودداری شده است به همین دلیل درخواست دارم وقت
مناسبی برای بررسی پرونده در نظر گرفته شود.
وی ادامه داد: با توجه
به وضعیت خاص متهم، اجمال بودن نظریه پزشکی قانونی که در 9 آبان 89 اعلام
کرده متهم فعلا از نظر روانی مشکلی ندارد باید توجه داشت آنچه در مسائل
کیفری مهم است وضعیت روانی متهم در حین وقوع جرم است. آیا متهم در حین
ارتکاب جرم از سلامت روانی برخوردار بوده یا خیر؟
وکیل متهم ردیف
اول با بیان اینکه به دلیل تلفیق آموزههای تئوری و عملی در این پرونده
راغب بوده است که وکالت آن را بر عهده بگیرد، گفت: در تئوری اشاره میکنیم
مجنیعلیه در ارتکاب جرم دخالت دارد. باید دید نقش مجنی علیه در ارتکاب
این حادثه چه بوده؟ صرفنظر از دخالتی که اطرافیان در تشدید حادثه
داشتهاند.
قاضی عزیزمحمدی از وکیل درخواست کرد منظور خود را از
جمله آخر روشنتر بیان کند که وکیل توضیح داد: از نظر اخلاقی شما خود
فرمودید که این پرونده از این باب رسیدگی میشود که عبرتی برای دیگران
باشد، همچنین علیرغم نص قانون خودداری از کمک به مصدومان حادثه از سوی
شاهدان و ناظران نیز مطرح است.
وی با بیان اینکه مقام مسوولیت
افراد میتواند متعدد باشد، افزود: در رابطه با خود قتل تعریف خاص داریم
ولی آنچه اکنون عرض میکنم بحث کلی آن است.
وی خاطرنشان کرد: پرونده حدود 300 صفحه است و من بیشتر از 40 صفحه را نتوانستم مطالعه کنم زیرا پرونده امروز در اختیارم قرار گرفت.
وکیل
مدافع متهم ردیف اول در ادامه با اشاره به جملهای از عزیزمحمدی در حین
دادرسی گفت: به ما گفتهاند در حین دادرسی قضات نظر خود را اعلام نمیکنند
بلکه پس از اخذ آخرین دفاع و اعلام ختم دادرسی نظر خود را اعلام میکنند
اما شما در صحبتهایتان خطاب به متهم اعلام کردید که در رابطه با تو(متهم)
حکم مشخص است در حالی که این اولین جلسه رسیدگی است و پرونده به طور کامل
مورد رسیدگی قرار نگرفته و آخرین دفاع گرفته نشده است.
قاضی
عزیزمحمدی در پاسخ به این اظهارات متهم گفت: من با توجه به اینکه متهم خود
اذعان کرد که باید قصاص شوم، گفتم شما که اقرار دارید ما دیگر سوالی از
شما نمیکنیم بلکه ما در رابطه با اتهام این خانم ( متهم ردیف دوم) از شما
سوال میکنیم.
وکیل متهم ردیف اول در آخرین دفاعیات خود عنوان کرد:
با توجه به اینکه کل پرونده نبود وقت کافی مطالعه نشده فعلا دفاعی ندارم
در لایحه تکمیلی پس از مطالعه پرونده و صحبت با متهم دفاعیات خود را کامل
میکنم.
در ادامه جلسه، "معصومه جودکی" دیگر وکیل متهم ردیف اول در
دفاعیات خود گفت: آنچه که موکل صریحا اقرار کرده است آن است که مجنی علیه
را با ضربه چاقو زدهام اما اینکه نوعا این عمل منجر به قتل شده یا نه جای
بررسی دارد.
وی افزود: ضرباتی که متهم وارد کرده 4 ضربه سطحی بوده
است و به نظر میرسد مقتول به علت خونریزی فوت کرده نه با ضربات چاقو و
آنچه قابل بررسی است این است که آیا عمل موکل به نوعی بوده که مجنی علیه
را به بیمارستان منتقل کند یا خیر.
وی ادامه داد: مجنی علیه به علت
خونریزی فوت کرده و عمل موکل به نوعی نبوده که دست و پای نیروی انتظامی و
دیگران بسته شود. در واقع ما معتقدیم عمل موکل ایراد ضرب با چاقو است نه
قتل.
جودکی در ادامه دفاعیات خود گفت: موکل به لحاظ حقوقی اطلاعات
کاملی ندارد و این جلسه در واقع برای این است که زوایای مختلف پرونده روشن
شود و آنچه مردم از قتل در ذهنشان است با تعریف قانونی آن تفاوت دارد.
قاضی
عزیزمحمدی با اشاره به اینکه وکیل بیان کرده بود نظریه پزشکی قانونی اجمال
دارد عنوان کرد: پزشکی قانونی گفته است علت فوت اصابت جسم تیز و برنده است
آیا این نظر اجمال دارد؟
وکیل مدافع پاسخ داد: به نظر ما این نظر
اجمال دارد ما حق اعتراض به نظر پزشکی قانونی را داریم . صرف اینکه یک جسم
نوک تیز به بدن کسی اصابت میکند منجر به قتل نمی شود بلکه این خونریزی
است که باعث مرگ مقتول شده است. ما درخواست داریم که موکل از نظر سلامت
روان هم مورد بررسی قرار گیرد.
قاضی عزیزمحمدی گفت: از نظر پزشکی
قانونی ریتین (دو ریه) پس با هر کدام باید یک جراحت وارد شده باشد در این
زمینه چه میگویید ایا این ضربات سطحی بوده؟
وکیل متهم ردیف اول
عنوان کرد: همچنان که در فیلم مشاهده کردیم مجنی علیه در حین ضربه از قسمت
کمر بلند میشود و حرف میزند و این اتفاق 45 دقیقه طول میکشد آیا
ضربهای که ریتین را پارهای میکند نوعا کشنده است؟
وکیل مدافع در
پاسخ به این سوال قاضی که آیا ضربهای به ریتین وارد می شود سطحی است گفت:
من در این زمینه تخصص ندارم ولی درخواست بررسی دارم. از شما میخواهم این
موضوع بررسی شود که آیا همه این ضربات و ضربه ای که به ریه وارد شده است
نوعا کشنده بوده یا خیر.
وی افزود: مجنی علیه حتی بعد از زخمی شدن
از قسمت کمر بلند میشود و صحبت میکند به این ترتیب حتی خود موکل هم
باورش نمیشده که این فرد کشته شود.نیروی انتظامی در دو قدمی مصدوم قرار
دارد و موکل من هشت متر آن طرفتر ایستاده باید قصد و عناصر مجرمانه فعل
هم بررسی شود.
جودکی در پاسخ به این سوال عزیزمحمدی که شما به نبود
کدام عنصر فعل در این قتل تاکید دارید، گفت: ما در قصد مجرمانه موکل تردید
داریم و باید بررسی شود که فعل مجرمانه مصادیق را دارد یا خیر.
توضیح نماینده دادستان
نماینده
دادستان پس از صحبتهای وکیل مدافع عنوان کرد: وکلا به جای دفاع از متهم
به مسائل جانبی پرداخته اند. وکیل ایشان میفرماید متهم قصد کشتن نداشته
در حالی که خود متهم چنانچه در فیلم مشاهده کردیم بارها در صحنه جرم تکرار
میکند"من به شما گفته بودم میکشمت"
وکیل مدافع ردیف اول در پاسخ
به ایراد نماینده دادستان گفت: به هر حال چنین حرفی را هم مقتول به موکل
گفته بود و هم موکل به او. ولی قصد واقعی مهم است. قانون اراده باطنی را
مصداق قصد مجرمانه میداند.
نماینده دادستان همچنین عنوان کرد:
اینکه وکیل مدافع میگوید پزشکی قانونی صراحتا نظر نداده که ضربات موجب
فوت مقتول شده است یا خونریزی، پزشکی قانونی صراحتا این موضوع را بیان
کرده است که جسم نوکتیز به اندازهای قوی بوده که کاملا کشنده محسوب می
شده است.
اظهارات "سعیده" متهم ردیف دوم
پس
از وقت تنفس جلسه رسیدگی به پرونده قتل در میدان کاج با حضور پنج قاضی
رسیدگی کننده (عزیزمحمدی، واعظی، محمدی، سری و آروین ) ادامه یافت.
به
گزارش ایسنا، قاضی عزیزمحمدی، "سعیده" متهم ردیف دوم را به جایگاه
فراخواند و از وی درباره شراکت با "یزدان" و سابقه محکومیتش پرسید که وی
پاسخ منفی داد.
سعیده با بیان اینکه از 20 بهمن 87 مطلقه است، گفت: یک دختر دارم که متولد یک آذر77 است.
قاضی
عزیزمحمدی به تفهیم اتهام معاونت در قتل "محمدرضا" پرداخت و از سعیده
پرسید آیا این اتهام را قبول داری؟ که وی پاسخ داد، خیر قبول ندارم.
سعیده
درباره جزییات رابطهاش با یعقوب توضیح داد: اولین بار که وی وارد دفتر شد
دنبال مغازهای برای خرید میگشت که اواخر اردیبهشت 87 بود من دنبال
مغازهای برای ایشان بودم به مدیر املاکمان زنگ زد. مالک آنجا گفت یک
مغازه کوچک پیدا کردهام که شما آن را بخرید چند بار به دفترشان زنگ زدم
اما نبودند. یعقوب به جای مسوول آنجا چند بار به تلفن جواب داد و من
شمارهام را گذاشتم تا به من زنگ بزنند. بعد از آن چند بار صحبت کردیم و
یک بار برای صحبت حضوری آمد که در آن جلسه از همه چیز صحبت کردیم.
قاضی
پرسید آیا متهم از همان زمان شیشه مصرف می کرد؟ سعیده پاسخ داد: از همان
زمان مصرف می کرد. یعقوب از همان هفته اول یک سیلی به صورت من زد و شاهد
هم دارم که این افراد با او صحبت کردند و او عذرخواهی کرد از همان هفته
اول متهم مرا کتک میزد. او دو سال است که وارد زندگی من شده و خودش
میداند که چه کارهایی کرده است.
قاضی عزیزمحمدی پرسید علت طلاق
شما از همسر قبلیتان چه بود؟ متهم ردیف دوم پاسخ داد: همسر من زن باز بود
. شبها خانه نمیآمد او شیشه میکشید.
وی ادامه داد: یعقوب یکبار
انگشت دوم دست راست مرا شکست من آن موقع ماشین داشتم و ماشینم را به همسرم
داده بود تا صبح مرا برساند و شب هم به دنبال من بیاید. چون وحشت کرده
بودم یک بار دیدم همسرم دیر کرده آمدم بیرون دیدم یعقوب ایستاده او مدام
توهم میزد و جلوی دیگران میگفت من با او دوست هستم و یک ساعت طول
میکشید تا من مردم را توجیه کنم که با او رابطهای ندارم. من به همسرم
بعد از این ماجرا گفتم که من خودم زحمت می کشم و از خودم دفاع میکنم.
یعقوب حتی مرا تهدید به قتل میکند اما تو مرا مورد حمایت قرار نمیدهی پس
باید مرا طلاق بدهی.
قاضی عزیزمحمدی پرسید آیا به خاطر ازدواج با محمدرضا از او طلاق گرفتی که سعیده پاسخ داد: خیر. من امنیت جانی نداشتم.
قاضی
پرسید شما که امنیت نداشتید و همان هفته اول به شما سیلی زدهاست چرا دو
سال و شش ماه با او زندگی کردید؟ که سعیده پاسخ داد: من با ایشان زندگی
نکردم اولین درگیری ما بعد از سه ماه بود که من به دفتر جدیدم رفته بودم و
نگران این بودم که یعقوب بیاید سراغ من و مرا کتک بزند که آقای محترمی
آنجا بود و چوب بزرگی آماده کرده بود تا از من دفاع کند و حتی بعد از
درگیری با یعقوب ناخن انگشتش کنده شد. یعقوب بچههای دفتر و مرا کتک زد.
ما به کلانتری شکایت کردیم و تیر 87 او را به زندان انداختیم.
قاضی
عزیزمحمدی پرسید رابطه شما و یعقوب در چه حدی بوده که سعیده پاسخ داد: ما
مدام با هم درگیر بودیم، ایشان شیشه مصرف میکرد و به دیگران میگفت که من
با او دوست هستم.
قاضی عزیزمحمدی پرسید آیا رابطه زناشویی داشتید، سعیده پاسخ داد: ما هیچ رابطهای با هم نداشتیم.
عزیزمحمدی
در ادامه گفت: اما مشاوران دفترت به نوعی این موضوع را تایید کردهاند که
سعیده پاسخ داد یعقوب مواد مخدر مصرف میکرد به خاطر همین به بچهها این
حرف را میزد من میخواستم صلح و آرامش به وجود بیاورم دو سال تمام زجر
کشیدم.
سعیده در پاسخ به این سوال عزیزمحمدی که آیا متهم به خانه
شما رفت و آمد داشت، گفت:ایشان یک بار به منزل ما آمد و هشت ضربه به
شاهرگ گردنم وارد کرد و به من میگفت تو با شخصی قرار داری. من به او
اصرار کردم که این کار را نکند . آخرین بار به من گفت اگر تو را به من
بدهند انگار دنیا را به من دادهاند.
وی افزود: من هزار دفعه
التماس کردم که به شهرستان برگرد و از مادرش درخواست کردم که با پرداخت
دیه من او را از زندان بیرون نیاورد، چون می خواستم آرامش داشته باشم. حتی
خود مادرش میگفت من می دانم پسرم مقصر است و به من میگفت تو جواب تلفنش
را نده. من هم میگفتم حتی اگر من جواب تلفنش را ندهم او آدرس دفتر مرا
میداند.
سعیده ادامه داد: خواهرم به من گفته بود وقتی او را
میبینی برای اینکه تو را نکشد سعی کن با زبان بازی او آرام کنی یک بار هم
همین کار را کردم و چاقوی تیز و برنده را از دستش گرفتم. بچهها به 110
زنگ زدند اما من به او قول دادم که اگر چاقو را به من بدهد او را تحویل
مامور ندهم و او چاقو را به من داد. آخر شب دوباره دعوا شد که او هم آسیب
دید که من او را به بیمارستان رساندم و تمام خسارتی که وارد کرده بود
پرداخت کردم.
قاضی عزیزمحمدی پرسید: یعقوب در مدت دو سال و نیم در
دفتر شما چه نقشی داشت، سعیده پاسخ داد: هیچ نقشی نداشت. مدت کوتاهی او را
مشاور کرده بودم و برخی از کارها را به او میسپردم که از یک هفته تا ده
روز بیشتر نبود.
قاضی پرسید، پس با چه توجیهی باز با شما ارتباط
داشت؟ سعیده گفت: یعقوب به شهرستان میرفت و پولها را خرج میکرد من در
رعب و وحشت بودم و یکی از مشاوران هر شب مرا به خانه میرساند. سعیده
دربارهی اخاذیهایی که یعقوب از او میکرد، گفت: او به بهانههای مختلف
طلب پول میکرد.
عزیز محمدی پرسید پس از گذشت 10 روزی که در دفتر کار میکرد او را بیرون کردی یا اخراج که سعید گفت: او را نه بیرون کردم نه اخراج.
سعیده
با تکذیب اینکه یعقوب شریک او در دفتر بوده است، در پاسخ به این سوال
عزیزمحمدی که چرا به اخاذی ایشان در دو سال و نیم گذشته تمکین میکردی؟
گفت: من مدام از او شکایت میکردم تا به زندان برود و در آن مدت آرامش
داشته باشم حتی پول پانسیونش را چندین بار پرداختم. او چون میدید من
بیکس و کار هستم این کارها را میکرد.
قاضی پرسید، آخرین باری که
شش ماه زندان رفت چه کار کرد؟ سعیده توضیح داد: قبل از آن مرا با چاقو زده
بود. دو بار مرا تهدید کرده بود یک بار به پلیس زنگ زدم و وقتی مامورها
جلوی در آمدند سریع در را باز کردم و فرار کردم. آخرین بار با یک پراید
پشت در خانه پنهان شده بود تا او را دیدم، گفت داخل ماشین بشین ادلکن را
از داخل کیفم درآورد و به چشم من زد از چشمم خون میآمد. در نهایت راننده
من و او را جلوی کلانتری پیاده کرد و تحویل داد. او هرچه خواست به کلانتری
گفت مرا هم به پزشکی قانونی بردند و در بازپرسی گفتند تبرئه هستی.
سعیده
ادامه داد: من به خانوادهاش گفتم پسرتان آخر مرا میکشد و به خاطر من
اعدام میشود. مادرش با بیرون آوردن او هم پسر خود را و هم مرا بدبخت کرد.
سعیده
درباره چگونگی ورود یعقوب به زندگی خود، گفت: اواخر شهریور ایشان وارد
دفتر من شد دو تن از مشاورانی که قبلا مشاور او بودند وارد دفتر من شدند
تا قراردادی ببندیم اما یعقوب مدارک کاملی نداشت فقط یک کارت ملی کپی شده
آورده بود من هم به او گفتم کارت را تا زمانی که پول را بیاورید پیش خودم
نگه میدارم اما بعدا کارت را به او تحویل دادم.
عزیزمحمدی از متهم
پرسید به جز موارد شکایت آیا به فکر این بودی که او را از جلوی خود
برداری؟ سعیده گفت: من از دادگاه و کلانتری میترسیدم.
در ادامه
اخذ دفاع از متهم ردیف دوم پرونده قاضی عزیزمحمدی پرسید: در پرونده منعکس
شده که وقتی زمزمه آزادی متهم در دفتر پخش شد، شما دنبال کسی بودید که در
مقابل او از شما حمایت کند. سعیده گفت: من این کار را نکردم قسم می خورم.
همه از دست او وحشت داشتند و مشاوران دفترم به من خیلی کمک کردند.
عزیزمحمدی
گفت: مشاوران شما شهادت دادهاند که شما محمدرضا را صرفا به خاطر اینکه
جلوی یعقوب قد علم کند آوردید؟ چه مدت بعد از اینکه او با شما آشنا شد
پیشنهاد ازدواج کرد؟ سعیده گفت: همان روزی که رفتم خانه را ببینم زنگ زد و
گفت مهر شما به دلم افتاده.
سعیده درباره نحوهی ایجاد درگیری میان
متهم و محمدرضا توضیح داد: یکشنبه یعقوب به من زنگ زد و پیشنهاد داد که
برای ناهار به فرحزاد برویم، گفت می خواهد عذرخواهی کند من قبول نمیکردم
گفتم اگر کاری داری به دفتر بیا او هم به دفتر آمد اما مدام از خانمی که
یکی از مشاورانم بود میپرسید که آیا من با کسی دوست شدهام؟ او به من گفت
که برای آوردن کیف و موبایلش به جایی میرود من هم از فرصت استفاده و فرار
کردم.
وی ادامه داد: یعقوب روز یکشنبه به دفتر من میرود و تمامی
کامپیوترها را خرد می کند. شاید آبدارچی به او گفته باشد که محمدرضا به من
پیشنهاد ازدواج داده است البته مطمئن نیستم. از یکشنبه شب یعقوب با
محمدرضا تماس گرفت و با هم تلفنی دعوا میکردند تا روز دوشنبه ظهر به من
خبر دادند که آن دو جلوی دفتر با هم قرار گذاشتهاند. به محمدرضا زنگ زدم
اما او گفت اسپری و شوکر دارد به او گفتم دعوای شما باعث میشود آبروی من
در دفتر برود اما او گفت که یعقوب به او فحش داده است.
سعیده ادامه
داد: ساعت یک و نیم یعقوب به من زنگ زد من هم میخواستم او را سرگرم کنم
تا سر قرار با محمدرضا نرود، یعقوب گفت خانه ندارم و هر شب دارم خانه
دامادمان میخوابم به او گفتم من برایت یک خانه رهن کامل میکنم و تو بعد
از یکسال پول ودیعهام را برگردان به شرط آنکه دیگر سراغ من نیایی او هم
قول داد. اما دوباره همان شب به محمدرضا زنگ زد و با هم دعوا کردند. در
تاریخ 4 آبان 89 به دادسرا رفتم و به خاطر ایجاد مزاحمت و تخریب و تهدید
به قتل از او شکایت کردم و بچههای دفتر هم قول داده بودند که در تایید
مزاحمتهای او شهادت دهند اما کار به شنبه موکول شد و قبل از آن یعنی روز
پنجشنبه این حادثه اتفاق افتاد.
سعیده گفت: من به یکی از ماموران
کلانتری گفتم که یعقوب مرا تهدید میکند آیا میشود قبل از اینکه او بیاید
دستگیرش کنید او به من گفت تا زمانی که او نیاید ما هیچ کاری نمیتوانیم
بکنیم. روز چهارشنبه 5 آبان محمدرضا به من زنگ زد و گفت: یعقوب با او تماس
گرفته و سوال کرده که آیا با این خانم! رابطهای هم داشته یا نه؟ من هم
برای اینکه دست از سر تو بردارد گفتم با هم رابطه داشتهایم. او به خاطر
حرفی که اصلا واقعیت نداشت این کار را کرد.
عزیزمحمدی پرسید: آیا
شب واقعه کلید دفتر را شما به یزدان دادی؟ سعیده گفت: کلید دست آبدارچی
دفتر بود. من کلید را به یزدان ندادم. کلید فقط حدود دو هفته دست یزدان
بود.
سعیده شراکت با یزدان را نیز تکذیب کرد و در پاسخ به این سوال
عزیزمحمدی که گفته شده است شما قبل از این واقعه شیرینی پخش کردهاید و
اعلام کردید که یزدان با پرداخت 130 میلیون تومان با شما شریک شده است،
گفت: خود یزدان دو جعبه شیرینی خرید و خودش اعلام کرد به خاطر اینکه یعقوب
فکر نکند دفتر سرپرستی ندارد.
عزیزمحمدی پرسید اما شاهدان میگویند که او در لحظه پخش شیرینی آنجا نبوده که سعیده گفت: او کنار من ایستاده بود.
سعیده
با تکذیب اینکه یزدان 130 میلیون پرداخته باشد، در پاسخ به این سوال
عزیزمحمدی که آیا شما شب قبل از واقعه به آبدارچی گفته بودید که
کامپیوترها را جمع کن فردا جهنم میشود گفت: نه من نگفتم. من صرفا گفتم او
تهدید کرده است و کامپیوترها را در کارتن بگذارید.
عزیزمحمدی در ادامه گفت: رفتار شما موید این است که یعقوب برای خودش حقی قائل بوده است. سعیده گفت: او فقط شیشه میزد و توهم داشت.
عزیزمحمدی
پرسید: آیا شما به دنبال راهی برای از بین بردن او نبودید به هر حال باید
زمانی به آرامش می رسید؟ سعیده گفت: به خاطر همین آخرین بار که به زندان
افتاد گفتم دیگر رضایت نمیدهم که بیرون بیاید.
شهود در جایگاه حاضر شدند
در
ادامه جلسهی رسیدگی به پرونده قتل میدان کاج، قاضی عزیز محمدی از اولین
شاهد خواست تا در جایگاه قرار گیرد، و آنچه را میداند بیان کند.
به
گزارش ایسنا، "فرهاد" به عنوان اولین شاهد در جایگاه قرار گرفت و بعد از
ادای سوگند گفت: از 2 سال پیش که یعقوب، خانم را کتک زد با او آشنا شدیم،
یزدان را یکی دوماه بود که میشناختم اما حدود سه سالی برای کیمیا (سعیده)
کار کرده بودم و یعقوب را از حدود 2 سال پیش میشناختم.
وی ادامه
داد: یعقوب ازدوستان خانم کیمیا بود اما دو سالی بود که دعوا داشتند و
کلانتری میرفتند. یعقوب برای کیمیا مشکل ساز شده بود و همیشه به او شک
داشت، این دعواها کار ما را در دفترمختل کرده بود.
وی ادامه داد:
من چند وقت از پیش او رفتم و حدود 8 ماه پیش برگشتم و شنیدم که یعقوب
درزندان است. فرهاد دربارهی نحوه ی آشناییش با یزدان گفت: یزدان دنبال
مشتری دم مغازه آمده بود و به خانم کیمیا پیشنهاد دوستی داد و او هم قبول
کرده بود ما یزدان را به عنوان دوست پسر جدید خانم کیمیا میشناختیم.
بچهها به من گفتند که یزدان 130 میلیون تومان به کیمیا داده و با او شریک
شده است.
قاضی عزیز محمدی بخشی از اظهارات این شاهد را که در
پرونده منعکس شده بیان کرد و گفت: آیا شما گفته بودید که وقتی زمزمه آزادی
یعقوب پخش شد کیمیا در فکر یافتن حامی برای خود بود و این جوان مظلوم
(یزدان) را پیدا کرد؟
فرهاد گفت: هیچ کس فکر نمیکرد کار به اینجا
کشیده شود، خانم کیمیا حتی از من هم خواسته بود که به نحوی مواظب ایشان
باشم. به هر حال ممکن است احساسات یعقوب هم به نحوی به بازی گرفته شود، و
من با توجه به شناختی که از او داشتم قبول نکردم. دلیل دیگرم هم این بود
که این مسالهی دیگران بود چرا باید خودم را وارد قضیهای میکردم که به
این ارتباطی نداشت ما فقط رابطه کاری داشتیم.
عزیز محمدی گفت: شما
در بازپرسی عنوان کردهاید که چند بار به خانم کیمیا (سعیده) تذکر
دادهاید که یعقوب آدم خطرناکی است یزدان را به جان اون ننداز، آیا این
موضوع صحت دارد؟ این شاهد جواب داد: من 4 روز قبل از این قضیه موقعی که
دنبال کیمیا رفته بودم تا او را به دفتر بیاورم به او گفتم یزدان را جلو
ننداز اما او فکر کرد دارم شوخی میکنم.
عزیز محمدی پرسید: آیا یزدان به خاطر این خانم از جانش گذشته بود؟
فرهاد
گفت: فکر نمیکنم، اما بچهها بارها به او گفتند که یعقوب آدم معمولی نیست
آدم خطرناکی است اما هیچ کس فکر نمیکرد که او کشته شود.
عزیز
محمدی در ادامهی این جلسه رسیدگی از سعیده درخواست کرد تا صحت اظهارات
این شاهد را تایید کند. سعیده دربارهی بخشی از صحبتهای این شاهد گفت: آن
روزی که به دنبال من آمده بودید از من پرسیدید که آیا با یزدان دوست شدی؟
من گفتم چرا در مورد من این اشتباه را میکنی؟ شما دربارهی این که یعقوب
خطرناک است مطلبی مطرح نکردید.
در ادامه، جلسه عزیز محمدی شاهد دیگری را با نام آقای "م – ک" را به جایگاه فراخواند که وی در جلسه حاضر نبود.
علیرضا
که از دوستان صمیمی یزدان بود در جایگاه قرار گرفت و گفت: یزدان برای یکی
از دوستانش به دنبال خانه میگشت او به من گفته بود که کیمیا به او
پیشنهاد داده چون سر و زبان داری بیا در دفتر کار کن، حتی دو باری که با
یعقوب قرار دعوا گذاشتند من هم رفته بودم.
وی افزود: یزدان به خاطر این که در آن دفتر کار کند و درآمد خوبی داشته باشد به دنبال کیمیا بود نه به خاطر داشتن دوستدختر.
عزیزمحمدی پرسید: آیا این موضوع صحت دارد که کیمیا، یزدان را جلو انداخته بود؟
علیرضا
گفت: این خانم به یزدان گفته بود یک نفر مزاحم من میشود من به یزدان گفتم
دخالت نکن، اما او دوست داشت به دیگران کمک کند. اما فکر نمیکرد که او با
چاقو بیاید.
عزیزمحمدی یکی از دیگر از شهود را به جایگاه فراخواند
و پس از ادای سوگند از او درخواست کرد آنچه را که دربارهی این حادثه
میداند برای دادگاه بازگو کند. "یوسف" توضیح داد: حدود 2 سال است که پیش
خانم کیمیا کار میکنم و با اعتماد به نفسی که او به من داد در کارم موفق
شدم. یعقوب هم یکی از همکارانمان بود.
وی ادامه داد: حدود 7 ماه
پیش یعقوب با چاقو آمده بود که کیمیا را تهدید کند بچهها به پلیس 110 زنگ
زدن اما کیمیا اجازه نداد پلیس او را دستگیر کند. یعقوب هم از
خوشبرخوردترین مشاوران دفتر بود.
وی با اشاره به این که یک بار در
دعوای میان یعقوب و کیمیا دخالت کرده گفت: در آن ماجرا وقتی یعقوب وسط
خیابان افتاده بود، کیمیا گفت مهدی مرا کشتید. او میرود شکایت میکند ما
هم مجبور شدیم او را به بیمارستان برسانیم. اوهم شکایتی نکرد.
یوسف
در ادامه توضیح داد: سعیده دنبال حامی میگشت بارها به ماموران کلانتری
گفته بود یکی را دم دفتر بگذارید، یزدان به خاطر پول کیمیا سراغ او آمده
بود.
این شاهد دربارهی شراکت یزدان و کیمیا توضیح داد: یک بار
یزدان به داخل دفتر آمد گل و شیرینی دستش بود، کیمیا گفت: از این به بعد
شما زیر پرچم آقا یزدان در این دفتر کار میکنید. یزدان گفته بود من یک
بنز X داشتم که آن را 10 میلیون زیر قیمت فروختم تا با کیمیا شریک شوم.
یوسف
دربارهی آخرین دیدارش با یعقوب قبل از حادثه گفت: در سوپر مارکت او را
دیدم پول 2 نخ سیگار نداشت من به جای او حساب کردم او گفت من میدانم با
کیمیا چه کار کنم، همان موقع به کیمیا زنگ زدم اما او تلفنم را جواب نداد.
یوسف
با بیان این که من در سوپر مارکت چاقو را در دست یعقوب ندیدم دربارهی
رابطه سعیده با یزدان گفت: یزدان به سعیده ابراز علاقه میکرد و میگفت می
خواهم با کیمیا ازدواج کنم. من به او گفتم تو طعمهای.
دفاعیات وکلای متهم ردیف دوم
در
ادامهی این جلسه وکیل مدافع متهم ردیف دوم در دفاع از موکلش گفت: اولین
مساله تعریف معاونت است که باید وحدت قصد مجرمانه وجود داشته باشد و هر دو
طرف نتیجه را بخواهند که در این مورد وجود نداشته است.
وی با بیان
این که موکلش بارها تهدید شده است، گفت: یک حلقه سیدی از تلفنهایی که
یعقوب به موکلم میزد و او را تهدید به قتل میکرد وجود دارد. موکلم بارها
مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
وی افزود: در این حادثه وحدت قصد وجود
نداشته، اگر گفته میشود که متهم را تحریک کرده است باید عملی انجام داده
باشد و حتی اگر یزدان به عنوان حامی مطرح میشود، این به معنای آن نیست که
عملیاتی انجام شده است که این حادثه رخ داده ، علاقه نمیتواند به عنوان
تحریک تلقی شود.
وکیل مدافع کیمیا، عنوان کرد: لایحه تکمیلی را در
وقت مقتضی به دادگاه ارائه خواهد داد و خواستار تبرئه موکلش از اتهام
معاونت در قتل شد. وی در پایان سخنانش خواستار تبدیل قرار تامینی موکلش شد.
احضار دوباره متهم ردیف اول
در
ادامه جلسه یعقوب متهم ردیف اول پرونده مجددا در جایگاه قرار گرفت و در
پاسخ به سوال یکی از قضات که دربارهی نحوه ی دستگیریاش پرسید، گفت: من
خودم را تسلیم کردم، زمانی که درگیر شدم وارد مغازه شدم چاقو دستم بود چند
مامور دم دفتر ایستاده بودند یکی از ماموران که تا حدودی او را میشناختم
وارد شد گفت چاقو را بده من دوبار به کیمیا زنگ زدم اما او جواب نداد و
بعد چاقو را به مامور تحویل دادم.
وی در پاسخ به این سوال که مقتول چه زمانی به بیمارستان منتقل شد، گفت: مقتول را به یاد ندارم من به قصد کشت نرفتم.
یکی
از قضات سوال کرد شما چطور این مطالب را به خاطر دارید اما عنوان میکنید
که در آن لحظه دچار جنون بودید؟ متهم پاسخ داد: این آخر صحنه بود آن را به
یاد دارم. چند مامور با لباس شخصی بودند و مرا بدون دستبند به ماشین بردند
حتی سیگار هم کشیدم من فقط گریه میکردم.
توضیح قاضی دادگاه
قاضی
محمدی درادامهی این جلسه به ارائهی نکاتی دربارهی نحوهی دفاع وکلای
مدافع پرداخت و گفت: اولین ایرادی که وکلا گرفتند ایراد شکلی بود که طبق
قوانین اگر وکلا فرصت مناسب برای تدارک دفاع نداشته باشد باید به دادگاه
اعلام کنند. اما آنها فرصت کافی داشتند و تقاضای استمهال برای تدارک دفاع
نکردند.
وی ادامه داد: دو ایراد وکلا در رابطه با ماهیت دعوا بود.
اولین ایراد آن بود که علت مرگ را به موکل منتسب ندانستند در حالی که با
توجه به گزارش اولیه پرونده در خصوص نحوهی دستگیری و تعدد ضربات چاقو این
موضوع نمیتواند صحت داشته باشد.
محمدی دربارهی ایراد دیگر یکی از
وکلا در خصوص قصد متهم در ایراد ضربه گفت: متهم اظهار کرده که قصد درگیری
داشته و متهمه نیز اظهاراتشان را تایید کرده است.
در ادامه صحبتهای
قاضی محمدی فروغی، یکی از وکلای مدافع عنوان کرد من تاکید میکنم که در
ابتدای سخنانم اشاره کردم وقت کافی برای مطالعه پرونده وجود نداشته و به
ماهیت پرونده ورود نداشتم.
قاضی عزیز محمدی با به استناد تبصره 3
ماده 3 قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب در رابطه به اتهام زنای
متهمان خطاب به متهم ردیف اول سوال کرد؟ اتهام زنای غیرمحصنه به شما تفهیم
میشود آیا آن را قبول دارید؟
متهم ردیف اول این اتهام را پذیرفت.
یعقوب در مقام آخرین دفاع از خانواده مقتول عذرخواهی و ابراز پشیمانی کرد.
یعقوب افزود: من قصد کشتن او را نداشتم برای صحبت با او رفته بودم و زمانی که اسپری را به صورتم زد چیزی متوجه نشدم.
عزیز
محمدی گفت: اما پزشکی قانونی وجود ذرات اسپری را در چشم شما تایید نکرده
است. این متهم پاسخ داد این حادثه پنج شنبه اتفاق افتاد اما دوشنبه یا سه
شنبه مرا به پزشکی قانونی بردند.
احضار دوباره سعیده به جایگاه
در
ادامهی جلسه قاضی سعیده را به جایگاه فراخواند و با تفهیم اتهام زنای غیر
محصنه از او پرسید که آیا این اتهام را قبول دارید؟ سعیده گفت خیر.
سعیده
دربارهی مطالب مطرح شده در خصوص این که او به دنبال یک حامی برای خود
میگشته گفت من محمدرضا را یک روز بیرون بردم با هم صحبت کردیم و یکی از
مشاوران خانم هم همراهمان بود من به او گفتم با تو ازدواج نمیکنم از این
دفتر برو.
من هیچ وقت به دنبال حامی یا طعمه نبودم و هیچ وقت این
کار را نخواهم کرد. حتی به او گفتم به یعقوب نگو که از من خواستگاری کردی
چون او خطرناک است.
عزیزمحمدی پرسید با توجه به این که دو سال و
نیم در سختی و مشقت بودید باید به فکر چارهای میافتادید و جستجوی یک
حامی در این شرایط طبیعی به نظر میرسد. سعیده گفت: من با مادرش صحبت کرده
بودم او گفت میخواهد برای یعقوب زن بگیرد خودش هم گفته بود که شش ماه در
زندان بودهام و سرم به سنگ خورده است.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی ختم جلسه را اعلام کرد.