پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پیامک قاتل به برادر مقتول: برادرت را کشتم!

خلیج فارس آنلاین : قاتل پس از کشتن مقتول در پیامکی به برادر وی از او خواست بیاید و جنازه برادرش را از روی خاک بردارد.
 
این ماجرای جنایی چند روز قبل برملا شد یعنی زمانی که برادر فردی به نام سعید به کلانتری محل آمده و با نشان دادن صفحه موبایل خود پیامک ترسناکی را برای ماموران خواند.


در این پیام تلفنی فردی ناشناس خبر از کشته شدن سعید توسط خود داده بود و به صراحت گفته بود که برادرت را ساعتی قبل به قتل رسانده ام.

فرد پیامک دهنده حتی نشانی محلی را که جسد را در آن انداخته بود نیز در پیام خود ذکر کرده بود.

این جوان که به سختی صحبت می‌کرد از تماس‌های مکرر و ناموفق خود با برادرش سعید پس از دریافت این پیامک صحبت کرد و اینکه دلش گواهی می‌دهد اتفاق بدی برای برادرش افتاده است. ماموران با بررسی پیامک به سرعت به سوی آدرسی رفتند که در این پیامک ذکر شده بود. با رسیدن پلیس به نشانی مورد نظر جنازه غرق در خون سعید پیدا شد.
 
در همان نگاه اول می‌شد آثار برخورد یک گلوله را به سینه مقتول مشاهده کرد. با فرستاده شدن جسد به پزشکی قانونی و تحقیق اولیه کارآگاهان و اطمینان از این مطلب که سعید بر اثر شلیک گلوله توسط شخصی دیگر از فاصله‌ای بسیار نزدیک کشته شده است، پرس و جو از مظنونین حادثه شروع شد. بازپرس پرونده در پرس و جو از اطرافیان سعید متوجه شد وی از مدتی قبل سر مسئله‌ای ناموسی با فردی به نام یعقوب مشکل پیدا کرده است.

طبق تحقیقات اولیه این مرد ظاهرا به نوع روابط همسرش با مقتول ظنین بوده است. به همین خاطر حکم بازداشت یعقوب صادر شده و وی تحت بازجویی قرار گرفت.

سوال و جواب از متهم چندان طول نکشید و یعقوب به قتل سعید اعتراف کرد.این مرد از داستان عاشق شدن خود سخن گفت و اینکه این دوران خوش چندان دوام نیاورد: چند ماه پیش عاشق دختری جوان شده و با او ازدواج کردم.

من واقعا همسرم را دوست داشتم و از اینکه به او رسیده‌ام بسیار خوشحال بودم تا اینکه کم‌کم زمزمه‌هایی از اهالی محل شنیدم که حکایت از رابطه غیراخلاقی همسرم با جوانی به نام سعید داشت. من موضوع را به همسرم گفتم اما او وجود چنین رابطه‌ای را انکار کرد و گفت همسایه‌ها بی‌خود می‌گویند. همسرم گفت سعید مزاحمش می‌شود و خود من نیز از بابت این مزاحمت‌ها ناراحتم.

من این حرف‌های همسرم را باور نکردم و او گفت برای اینکه به تو اثبات کنم این حرف دروغ است از سعید شکایت می‌کنم. همسرم به دادسرا رفته و علیه سعید شکایت کرد اما من این شکایت را اقدامی برای فریب خود می‌دانستم و معتقد بودم آنها دارند مرا بازی می‌دهند.
 
من آنها را زیر نظر گرفتم تا بلکه مدرکی علیه‌شان به دست بیاورم اما هیچ نشانه‌ای از رابطه این دو نفر پیدا نکردم ولی با سوءظن خود نتوانستم کنار بیایم. دوباره از همسرم در این باره سوال کردم اما او بار دیگر گفت چنین داستانی صحت ندارد و من بی‌خود به او مشکوک شده‌ام. من که هیچ مدرک دادگاه پسندی علیه این دو نفر نداشتم و از طرفی احساس می‌کردم سعید دارد زندگی مرا خراب می‌کند، تصمیم گرفتم خودم سعید را سرجایش بنشانم.

روز حادثه وقتی همسرم از بیرون به خانه آمد به این خیال که از سر قرار با سعید برمی گردد با او دعوا کرده و از خانه بیرون زدم. به سراغ اسلحه‌ای رفتم که از قبل آنرا مخفی کرده بودم.‌

آن‌را مسلح کرده و سراغ سعید رفتم. او را به بهانه صحبت کردن به جای خلوتی کشاندم. از او پرسیدم چه از جان من و همسرم می‌خواهد و چرا دست از این کار شیطانی خود برنمی دارد اما او فقط مرا نگاه می‌کرد و هیچ چیز نمی‌گفت.

از او پرسیدم واقعا با همسرم رابطه دارد یا اینکه فقط برای همسرم مزاحمت ایجاد می‌کند و حرف مردم دروغ است؟ اما باز هم پاسخی نداد. یکمرتبه کنترل خود را از دست داده و به سمت او گلوله‌ای شلیک کردم.

تیر به سینه او خورد. همانجا روی زمین افتاد و فوت کرد. به برادر او پیام دادم که برادرش را کشته ام و نشانی مقتول را هم دادم. ابتدا می‌خواستم آنقدر بالای سر جسد بمانم تا برادرش سر برسد اما بعد ترسیدم و فرار کردم. پس از این اعترافات متهم تحویل مقامات قضایی شد تا تحقیقات بیشتری از او صورت بگیرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد