۲
سال قبل، یک روز مادر بیچاره ام که از دست کارهای پدرخسته و عاصی شده بود
خودش را آتش زد و متاسفانه قبل از رسیدن به بیمارستان به علت شدت سوختگی
جان خود را از دست داد.
پدرم پس از گذشت چند ماه از این مصیبت
سنگین، زن دیگری گرفت و ما از روستا به مشهد نقل مکان کردیم. من خیلی
خوشحال بودم و فکر می کردم مشکلات مان تمام شده است اما نامادری ام که چشم
دیدنم را نداشت به دلیل این که مرا از زندگی اش حذف کند نقشه ای شیطانی
کشید.
او پدرم را راضی کرد تا با دریافت مبلغ یک میلیون تومان
موافقت خودش را برای ازدواج من با پسر خواهرش که مردی ۴۵ ساله است و زن و
بچه دارد اعلام کند.
زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری جهاد
مشهد افزود: من بدبخت با چشمانی گریان به عقد خواهرزاده نامادری ام در
آمدم و همراه شوهرم برای ادامه زندگی به روستا بازگشتم. اما در آن جا نیز
هوویم و بچه هایش اجازه ندادند یک لیوان آب خوش از گلویم پایین برود و تا
جایی که می توانستند آزار و اذیتم کردند. به هر حال چون سرپناه و تکیه
گاهی نداشتم سوختم و ساختم و صدایم درنیامد.
زن جوان افزود: از
حدود ۶ ماه قبل، همسرم که به مواد مخدر اعتیاد داشت ناگهان ناپدید شد و من
و هوویم را رها کرد. با وجود این مشکل ما دست به کار شدیم تا بلکه ردی از
او پیدا کنیم و پس از اندکی تحقیقات متوجه شدیم این مرد معتاد و هوسران در
یک کوره آجرپزی کار می کند و با دختر جوانی که او هم به موادمخدر اعتیاد
دارد به طور موقت ازدواج کرده است.
در این شرایط هوویم مرا از
خانه اش بیرون کرد و با ناامیدی به مشهد آمدم و به خانه پدرم رفتم اما
نامادری ام برخورد توهین آمیزی کرد که نتوانستم طاقت بیاورم. من که دل
پردردی از این زن داشتم با خشم و عصبانیت او را مورد ضرب و شتم قرار دادم
و سپس به خانه خاله ام رفتم ولی با اعلام شکایت نامادری ام، توسط ماموران
نیروی انتظامی دستگیر شدم.
ملیحه با چشمانی اشک بار گفت: پدر و
نامادری ام را هیچ وقت نمی بخشم و از آن ها نمی گذرم، امیدوارم خدا هم از
آن ها نگذرد که این طوری مرا بیچاره و سرگردان کرده اند.
در خور یادآوری است که زن بی پناه تقاضای طلاق داده و خاله اش نیز برای نگه داری او اعلام آمادگی کرده است.