طبق
اوراق پرونده، 12 شهریور 87 یک کارگاه صابونسازی در حوالی اسلامشهر طعمه
حریق شد و یکی از صاحبان کارگاه پس از چند روز بر اثر سوختگی شدید جان
سپرد. پس از این حادثه شریک قربانی حادثه به اتهام قتل عمد تحت تعقیب قرار
گرفت و سرانجام در یکی از بیمارستانهای تهران بازداشت شد.
وی در
بازجوییها با اظهار پشیمانی درباره انگیزهاش گفت: مقتول دوست صمیمی و
شریکم بود. آن روز تحت تأثیر مصرف مواد مخدر ناخواسته مرتکب چنین خطایی
شدم چرا که بر اثر توهم بارها از حالت عادی خارج شده و همسر و فرزندانم را
نیز کتک زده بودم.
روز حادثه نیز وقتی وارد کارگاه شدم به خاطر
توهم شدید با بنزین کارگاه را آتش زدم. بعد هم در را قفل کردم تا شریکم
نتواند خودش را نجات دهد. حالا هم بشدت پشیمانم!
مادر مقتول در
جلسه محاکمه به قضات دادگاه گفت: پسرم در لحظههای آخر عمرش از من خواست
قاتلش را ببخشم به همین خاطر از قصاص میگذرم.
اما در ادامه جلسه
دختر نوجوان که تا روز محاکمه فقط خواستار قصاص قاتل پدرش بود ضمن
اشاره به سختیهای زندگی پس از مرگ پدر گفت: چند شب قبل پدرم را در خواب
دیدم که از من خواست از قصاص قاتلش گذشت کنم تا روحش شاد و آرام باشد.
بنابراین خواسته پدرم را اجرا میکنم.
هیأت قضایی شعبه 74 دادگاه
کیفری استان تهران نیز به اتفاق آرا «داود» - متهم – را به خاطر جنبه
عمومی جرم و آتش زدن کارگاه به 15 سال زندان محکوم کردند.