ریاضیدان : مرغ را چگونه تعریف میکنید؟
شاگرد تنبل: والا آقا به خدا همین الآن میدونستیم ها... آقا یه دقه...
نیچه : چرا که نه؟
فروید: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با این سؤال نشان میدهد که به نوعی عدم اطمینان جنسی دچار هستید. آیا در بچگی شصت خود را می مکیدید؟
داروین: طبیعت با گذشت زمان مرغ را برای این توانمندی رد شدن از خیابان انتخاب کرده است.
همینگوی: برای مردن. در زیر باران .
اینشتین : رابطهء مرغ و خیابان نسبی است.
سیمون دوبوار: مرغ نماد زن و هویت پایمالشدهء اوست. رد شدن از خیابان در
واقع کوشش بیهودهء او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه رانشان
میدهد.
پاپ اعظم: باید بدانیم که هر روز میلیونها مرغ در مرغدانی میمانند و از
خیابان رد نمیشوند. توجه ما باید به آنها معطوف باشد. چرا همیشه فقط باید
دربارهء مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد میشود؟
صادق هدایت: از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود، غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر .
روانشناس : آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که میخواهد از خیابان رد شود؟
نیل آرمسترانگ : یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ برای مرغها.
حافظ : عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
کافکا : ک. به آن سوی خیابان کثیف رفت. مرغ این را دید و به سوی دیگر
خیابان فرار کرد، ضمن اینکه به ک. نگاهی بیتوجه و وحشتزده انداخت. این ک.
را مجبور کرد که دوباره به سوی دیگرخیابان برود، تا مرغ را با حضور فیزیکی
خود مواجه کند و دستکم او را به احترامی وادارد که باعث گریختن مجدد او
شود، کاری که برای مرغ دست کم از نظر اندازهء کوچک جثهاش دشوارتر مینمود .
بیل کلینتون : من هرگز با مرغ تنها نبودم.
فردوسی : بپرسید بسیارش از رنج راه، ز کار و ز پیکار مرغ و سپاه .
ناصرالدینشاه: یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم از خیابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.
سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم.
طرفدار داستانهای علمی - تخیلی : این مرغ نبود که از خیابان رد شد. مرغ خیابان و تمام جهان هستی را ۷ متر و ۲۰ سانتیمتر به عقب راند.
اریش فون دنیکن: مثل هر بار دیگر که صحبت موجودات فضایی ست، جهان دانش واقعیات را کتمان میکند. مگر آنتن های روی سر مرغ را ندیدید؟
جرج دبلیو بوش: این عمل تحریکی مجدد از سوی تروریسم جهانی بود و حق ما
برای هر نوع اقدام متقابلی که از امنیت ملی ایالات متحده و ارزشهای
دموکراسی دفاع کند محفوظ است .
سعدی : و مرغی را شنیدم که در آن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت
مردی آسیابان بود. وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم
نگویم و اگر گویم انکار کنم .
احمد شاملو :و من مرغ را، در گوشههای ذهن خویش، میجویم . من، میمانم. و
مرغ، میرود، به آن سوی خیابان. و من، تهی هستم، از گلایههای دردمند سرخ.
رنه دکارت: از کجا میدانید که مرغ وجود دارد؟ یا خیابان؟ یا من؟
لات محل : به گور پدرش میخنده! هیشکی نمتونه تو محل ما از خیابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آی نفسکش
بودا: با این پرسش طبیعت مرغانهء خود را نفی میکنی.
پدرخوانده: جای دوری نمیتواند برود .
فروغ فرخزاد: از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد .
ماکیاولی : مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد. دلیلش هیچ اهمیتی ندارد. رسیدن به هدف، هر نوع انگیزه را توجیه میکند.
پاریس هیلتون: خوب لابد اونور خیابون یه بوتیک باحال دیده بوده .
هیتلر : اگر ارادهء ما همچنان قوی بماند، مرغ را نابود خواهیم کرد! فولاد آلمانی از خیابان رد خواهد شد
فوتبالیست : آفساید بود آقا! ما هر چی به این داور گفتیم بیانصاف قبول نکرد
کودک: که به اونطرف خیابان برسه