پدرم مرا فروخت!

خلیج فارس آنلاین : او را عمو صدا می زدم و فکر می کردم چون به من و پدرم کریستال می دهد آدم خوبی است اما از روزی که در خانه اش زندانی شدم و او مرا در حضور همسرش آزار و اذیت می کرد فهمیدم چه قدر کثیف و بی رحم است.

من ۱۰ شبانه روز در خانه آن ها زندانی بودم و هرچه صبر کردم پدرم به دنبالم نیامد برای همین هم فرار کردم.اگر به یاد داشته باشید این مطالب را در امتداد تاریکی روز بیستم مردادماه از زبان دختر بچه ای با هم خواندیم که پدرش او را در قبال خرید مقداری مواد مخدر به فردی شیطان صفت فروخته بود. «فرشته» در مورد نحوه اعتیادش به کریستال نیز گفت: پس از آن که مادرش به اتهام حمل مواد مخدر به زندان افتاد زن غریبه ای با پدر معتاد او رابطه برقرار کرد و به خانه آن ها رفت و آمد داشت و او توسط این زن خیابانی به کریستال آلوده شده است.ماموران کلانتری شهید نواب صفوی مشهد این دختر بچه را در حالی پیدا کردند که ساعت ۱۲ شب جلوی مغازه ای نشسته بود و گریه می کرد.پلیس اقدامات قانونی لازم را برای حمایت از فرشته به عمل آورد و خوانندگان خراسان نیز در تماس های تلفنی خود از مشکلاتی که برای دختر بچه به وجود آمده بود ابراز نگرانی کردند. اما اینک پس از گذشت حدود ۵ ماه، در تماس تلفنی که فرشته با پلیس داشت مشخص شد این کودک ۹ ساله پس از مدتی به پدرش تحویل داده شده است و او هم چنان از زندگی نکبت بار خود رنج می برد.در پی کسب این اطلاعات افسران آگاهی کلانتری نواب صفوی بلافاصله با هماهنگی مراجع قضایی وارد عمل شدند و متهمان این پرونده را دستگیر کردند.دوست پدر فرشته که مردی ۵۰ ساله است در بازجویی های به عمل آمده با اظهاراتی ضد و نقیض گفت: من فرشته را اذیت نکرده ام و فقط می خواستم او را ترک بدهم چون تا به حال چند دختر بچه دیگر که از خانواده های معتاد بوده اند را ترک داده ام. او در واقع با این اعترافات خود اگر چه سعی دارد حقیقت تلخ موضوع را پنهان کند اما به جرم خود مبنی بر نگهداری دختر بچه های خردسال اعتراف کرده است.پدر فرشته نیز گفت: ۱۰ سال قبل من و همسرم به تریاک آلوده شدیم و پس از مدتی به مصرف کریستال روی آوردیم ما زندگی خود را از طریق خرده فروشی مواد مخدر می گذراندیم تا این که همسرم دستگیر شد و به زندان افتاد و من به دلیل بدهی که به دوستم داشتم بچه ام را به او فروختم.در خور یادآوری است پلیس در بازدیدی از محل زندگی فرشته کوچولو دریافت این کودک بی گناه همراه پدر معتاد خود در خانه مخروبه ای واقع در حاشیه شهر مشهد زندگی می کند که افراد معتاد به آن رفت و آمد دارند و شیشه های آن نیز شکسته شده است.