پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

بازگشتی زیبا به زندگی

سایت خبری - تفریحی خلیج فارس آنلاین khalijefarsonline.comخلیج فارس آنلاین : برادرزاده ام و شوهرش آن روز مرا به خانه خود بردند و من پس از استحمام با دلی شکسته سرم را روی بالش گذاشتم و به خواب رفتم.
 در خواب دیدم که به حرم امام حسین(ع) مشرف شدم و برای دخترم دعا می کنم، هم چنین از آقا عذرخواهی کردم که امروز پس از دزدی خودم را در هیئت عزاداری اش پنهان کردم.
رفیق ناباب مرا به دام موادمخدر انداخت و اعتیاد من با کشیدن اولین نخ سیگار شروع شد. اوایل تریاک مصرف می کردم و کم کم به کریستال آلوده شدم. من غیرتم را زیر پا گذاشته بودم و همسرم که تحمل این زندگی نکبت بار را نداشت طلاقش را گرفت و نوزاد ۶ ماهه ام را با خودش برد.

روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و چون نمی توانستم به سر کار بروم برای تامین هزینه های سنگین خرید مواد مخدر دست به سرقت زدم. در این شرایط خانواده ام مرا طرد کردند و من کارتن خواب شدم. محرم پارسال یک روز گوشواره های دختربچه ای را که جلوی خانه شان بازی می کرد دزدیدم اما در آن لحظه پدر و مادرش متوجه جیغ و فریاد فرزندشان شدند و مرا تعقیب کردند در حالی که فرار می کردم به هیئت عزاداری رسیدم و خودم را در جمع عزاداران امام حسین(ع) پنهان کردم.

تصمیم داشتم چند دقیقه ای هیئت را همراهی کنم و سپس به راه خودم ادامه بدهم اما با شنیدن آوای مداحی تحت تاثیر قرار گرفتم و بی اختیار شروع به سینه زدن کردم و از ته دل اشک ریختم. در این لحظه با خودم گفتم ای مرد حسابی! تو یک دزد معتاد بی لیاقتی، در بین این جمع چه کار می کنی؟ با این تفکرات دلم شکست و از هیئت جدا شدم. من پس از تهیه مواد و مصرف آن در خیابان پرسه می زدم که ناگهان برادرزاده ام را دیدم؛ مریم به من گفت که دختر کوچولویم به دلیل بیماری تحت عمل جراحی قرار گرفته است با شنیدن این خبر داشتم سکته می کردم. مریم و شوهرش مرا به بیمارستان رساندند و لحظه ای که دیدم پاره تنم روی تخت بیمارستان بیهوش است در گوشه ای نشستم و با صدای بلند گریه کردم.

برادرزاده ام و شوهرش آن روز مرا به خانه خود بردند و من پس از استحمام با دلی شکسته سرم را روی بالش گذاشتم و به خواب رفتم. در خواب دیدم که به حرم امام حسین(ع) مشرف شدم و برای دخترم دعا می کنم، هم چنین از آقا عذرخواهی کردم که امروز پس از دزدی خودم را در هیئت عزاداری اش پنهان کردم.

من با حالتی عجیب از خواب پریدم و جریان را برای مریم و شوهرش تعریف کردم آن ها هم تحت تاثیر قرار گرفتند. این زوج جوان با همت عالی که داشتند به من روحیه دادند و برایم چند ماه زحمت کشیدند تا زیر نظر پزشک متخصص اعتیادم را ترک کنم و خودم را از منجلاب بدبختی نجات بدهم.

من با حمایت های عاطفی مریم و شوهرش زندگی ام را با همسرم دوباره شروع کردم و الان نگهبان یک شرکت هستم. من زندگی ام را مدیون لطف و عنایت امام حسین(ع) و محبت های مادرانه برادرزاده ام هستم و امیدوارم بتوانم همسری خوب، پدری شایسته و عمویی آبرومند باشم و از خداوند می خواهم از گناهانم بگذرد و مرا ببخشد!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد