پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

برخورد خونسردانه دختر درسخوان با دزد روی دیوار - دزد که نیستی ؟

سایت تفریحی خلیج فارس 4fun.sub.irخلیج فارس : 2 مرد تبهکار در زندان با هم آشنا شدند و به طراحی نقشه سرقت‌های شبانه از خانه‌های ویلایی پرداختند.



دختر جوان نیمه‌شب در حال درس خواندن بود که مردی را روی نردبان دید و خونسردانه از وی پرسید: «دزد که نیستی؟!» چندی پیش دختری با پلیس 110 تماس گرفت و ادعا کرد، دزدی با قراردادن نردبان روی دیوار خانه‌شان قصد وارد شدن به حیاط‌ را دارد. دقایقی بعد پلیس خود را به خانه ویلایی رساند و دزد نردبان‌‌رو را در حلقه محاصره‌انداخت.

دختر صاحبخانه به افسر تحقیق گفت: حدود ساعت 3 بامداد مشغول درس خواندن بودم که سر و صدایی از حیاط شنیدم. وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم، دیدم که مردی حدوداً 45 ساله نردبانی را روی دیوار خانه ما گذاشته و روی آن ایستاده و می‌خواهد به داخل حیاط‌مان بیاید که از وی پرسیدم شما چه کسی هستید و چه می‌خواهید، نکند که دزد هستید؟ آن مرد در جوابم گفت، من دزد نیستم. مش ماشاءالله هستم و برای نظافت آمده‌ام که با سر و صدا کردن من و پدرم، وی نردبانش را برداشت و فرار کرد.

پس از انتقال متهم به همراه نردبانش به کلانتری،‌ وی ادعا کرد: چند ساعتی پیش از سرقت مشغول مصرف موادمخدر از نوع شیشه بودم و در حالت طبیعی نبودم. نمی‌دانم که چه کار کرده‌ام و نردبان نیز متعلق به من نیست و تاکنون هیچگونه سرقتی نکرده‌ام.

در ادامه پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار پایگاه سوم پلیس آگاهی قرار داده شد و کارآگاهان با بررسی‌های اطلاعاتی وقتی ‌سابقه‌ای از جرائم وی به‌دست نیاوردند با‌این تصور که دزد تک‌رو مشخصات جعلی داده است از وی انگشت‌نگاری انجام دادند.

بدین ترتیب نام اصلی متهم به نام «اصغر» با 12 سابقه سرقت لوازم داخل خودرو، مغازه و خانه به دست آمد. وی در‌این مرحله به 5 سرقت خانه در محدوده یوسف‌آباد و شهرک والفجر اعتراف کرد و گفت: در زندان با مردی به نام «قربان» معروف به «محمد رشتی» آشنا شدم و بعد از آزادی، اتاقی را در منطقه دروازه غار اجاره کردیم و تصمیم گرفتیم که با سرقت، امورات زندگی‌مان را بگذرانیم. از طرفی چون اعتیاد به شیشه داشتیم خرج‌مان خیلی بالا بود و اقدام به سرقت وسایل و لوازم داخل خودرو یا سرقت خانه می‌کردیم و فرش‌های سرقتی را به مردی به نام «مصطفی» در جنوب تهران و گوشی‌های همراه را در برابر پاساژ علاءالدین می‌فروختیم.

کارآگاهان مخفیگاه «قربان» را محاصره کردند و پس از یک عملیات غافلگیرانه وی را که خواب بود، دستگیر کردند و در بازرسی از خانه وی چند حلقه انگشتر طلا، چند عدد ساعت‌ مچی گرانقیمت، 2 تخته فرش و مقادیری عتیقه‌جات کشف کردند.

«قربان» به سرقت‌های خود اعتراف کرد و گفت: به‌همراه «اصغر» برای سرقت به محل‌های خلوت می‌رفتیم و خانه‌هایی که حفاظ نداشتند و بالا رفتن از دیوار آنها راحت بود یا یکی از پنجره‌های‌شان باز بود را مورد سرقت قرار می‌دادیم، ابتدا «اصغر» به داخل حیاط می‌رفت و در را باز می‌کرد و من از طریق در وارد می‌شدم و اقدام به سرقت وسایل کم‌حجم و گرانبها می‌کردیم.

گفت‌وگو با دزد نردبان‌‌رو

«اصغر» هنوز در توهم شیشه است و خیلی مکث می‌کند تا جواب پرسش‌ها را بدهد:

چند بار سرقت کرده‌ای؟
12 بار

چرا در آخرین سرقت گفتی نظافتچی هستی؟
می‌خواستم آن دختر جوان سروصدا نکند و من خودم را مش‌ماشاءالله معرفی کردم و گفتم برای نظافت آمده‌ام تا شک نکند و بی‌سروصدا فرار کنم که وی بسیار باهوش بود.

چرا خودت را با اسم جعلی معرفی کردی؟
نمی‌خواستم سوابقم برای کارآگاهان مشخص شود. به‌همین دلیل اسمم را به دروغ گفتم که سوابق و هویتم لو نرود.

 چند سال است دزدی می‌کنی؟
حدود 20 سال است سرقت داخل خودرو، مغازه، خانه و... انجام می‌دهم.

زندان را دوست داری؟
نه، به هیچ‌وجه. فقط شانس ندارم و بعد از چند سرقت دستگیر می‌شوم و به زندان می‌روم.

چرا با آزادی از زندان سر به راه نشدی؟
وقتی از زندان آزاد شدم هیچکس به من کار نداد و به دلیل اینکه از شهرستان آمده بودم، دیگر رویی برای برگشتن به خانه پدری‌ام نداشتم و برای گذراندن زندگی دوباره مجبور به سرقت شدم.

در زندان درس عبرت نگرفتی؟
در زندان با همه جور آدم روبه‌رو می‌شوی، از کف‌زن و جیب‌بر گرفته تا دزد مسلح. کافی است که از هر دزد یک شگرد یاد بگیری، در عرض چند ماه به یک دزد حرفه‌ای تبدیل می‌شوی. در زندان اگر زمینه‌اش را داشته باشی شگردهای دیگری یاد می‌گیری و اصلاح نمی‌شوی ولی اگر زمینه‌اش را نداشته و پشیمان باشی دست از خلاف برمی‌داری.

 اگر آزاد بشوی باز هم سرقت می‌کنی؟
نمی‌دانم، شاید دوباره به راه خلاف بروم، کسی که 20سال از زندگی‌اش را در زندان و مشغول سرقت بوده، دیگر راه برگشتی ندارد. کسی مثل من دیگر به سرقت عادت کرده و شاید سرقت برایش مانند یک شغل باشد.

چرا بعضی‌ها خلافکار می‌شوند؟
خودخواهی و حرص و طمع مهم‌ترین دلیل است که آدم را به سمت خلاف می‌کشاند. البته محل زندگی، دوستان ناباب و عدم نظارت پدر و مادر نیز بر ارتکاب جرم موثر است.

حرف دیگری داری؟
اگر در راه خلاف بیفتی خواسته یا ناخواسته در این راه می‌مانی و همه زندگی‌ات جهنم می‌شود؛ ترس از مامور، ترس از دادسرا، ترس از زندان و...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد