پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

یک روایت غم‌انگیز: برچسب A

سایت تفریحی خلیج فارس 4fun.sub.irسایت تفریحی خلیج فارس آنلاین : لیلا باقری در وبلاگ «پنج دری»‌ نوشت:



 

 

خداجان دلت درد نگیرد از پاهای خون آلود این بچه. نگران نباش. ما اینجا هستیم. ما حواسمان به دین تو هست. ما حواسمان به حدود شرعی که گفتی هست. باور نداری؟ اسلامی بودن از این بیشتر که دغدغه‌مان شده است رعایت حجاب و حدود شرعی و جدا کردن دانشجوی دختر از پسر و حکم سلام کردنشان به هم و... حالا محتوای اسلامی دروس بماند برای مرحله بعد. خودت می‌دانی ما چقدر زحمت می‌کشیم و سرمان شلوغ است.

 

جدای حدود شرعی به فکر جان همدیگر هم هستیم. همین بیمارستان امام خمینی(ره) برای رسیدگی سریع‌تر به اوضاع دو بیمار فقیر آنها را توی بیابان انداخت تا شهرداری و بهزیستی به دادشان برسد؛ بالاخره روایت داریم هرکه جان یک نفر را نجات بخشد انگار جان همه انسان‌ها را نجات داده است. حالا کارمندان این بیمارستان جان همه انسان‌ها را به توان دو نجات بخشیدند.

 

 

خداجان تو نگران نباش! حال همه ما خوب است. هیچ خبری مهمی در حوزه‌های دیگر هم از زیر دستمان رد نمی‌شود. آقای ایکس و جریانش آب بخورند تیتر می‌شود جنجالی، بیا و ببین چه کلیک‌هایی می‌خورد. چه بازدیدی دارد. راستی حواسمان هم هست که گفته‌ای سگ نجس است. برایش گزارش می‌نویسیم و خبر از ویروس سگ‌گردی می‌دهیم با عکس انتخاباتی سگی که پارچه سبز بسته‌اند به گوشش. شیرین‌کاری از این قشنگ‌تر. خوشت می‌آید؟ ما از این کارها زیاد بلدیم‌ها. نگاهی به کارانه‌مان بیانداز که برایت پر کردیم... تا الان چند امتیاز گرفته‌ایم؟ بالا آمده‌ایم یا نه؟

این از سهم ما خدا. بی‌زحمت حواست به زحمت‌کشانمان در سازمان‌ها و حوزه‌های دیگر هم باشد. خداجان اینترنتت پرسرعت هست؟ فیلترشکن داری؟ البت نداشتی هم مهم نیست. همین سایت‌ها و خبرگزاری‌های خودمان را بخوان. پر است از شیرین کاری. یک بار می‌خندی از حرفشان، یک بار حرصت می‌گیرد، یک بار سر تاسف تکان می‌دهی ... نه! گریه نکن خدا جان... ما فقط می‌خواهیم احساسات مختلفی را تجربه کنی. فقط می‌خواهیم این روزها ببینی چقدر ما قابلیت داریم؛ هفت رنگ، شیک و بادوام، چندکاره، بی‌صدا و با صرف کمترین انرژی دارای برچسب A.


دلم آواز گنجشک‌های مجید مجیدی را می‌خواهد تا دوباره موقع تماشایش گریه کنم. آن‌هم درست صحنه ای که مردم توی سالن سینما از خنده ریسه رفتند. همان موقع که ظرف ماهی‌ها ولو شد و بچه‌ها زدند زیر گریه... همان موقع که بابا دست‌های پینه بسته پسر گل فروشش را می‌بیند. همان موقع که بابا ساعت‌ها توی بیابان ایستاده تا شترمرغ گم شده را پیدا کند... 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد