در مورد مسأله ورزش نیز همین طور است. موضوعات و مسائل مربوط به ورزش تنها
محدود به همان حوزه ورزش نمی شود و یقینا تاثیرات فرهنگی نیز خواهند داشت.
یکی از آن مسائل ورزشی که به نظر میرسد در حوزه مباحث فرهنگی نیز تاثیرگذار بوده
است دستمزدهای نجومی بازیکنان فوتبال است. اگر در دهه های 60 و 70 بازیکنی فقط و
فقط به خاطر تعصب به رنگ پیراهن، حتی تصور حضور در تیم رقیب را هم در سر نمی
پروراند اما امروز به راحتی و با اضافه کردن چند صفر بی ارزش! در برابر رقم
قراردادها، هم تعصب به تمسخر گرفته می شود و هم حال و روز هوادار.
دستمزدهای میلیاردی و نجومی باعث شده که دیگر کمتر لژیونری با تعصب بازی کند و بیش
از آنکه به فکر برد تیم خود باشد به فکر جان خودش باشد که مبادا عضوی از بدن او که
در حقیقت منبع درآمد او است آسیب ببیند و از نان خوردن میلیونی بیفتد.
باید دانست در جامعه ای که در آن افرادی را داریم که از فقر مالی و اقتصادی رنج می
برند و محتاج نان شب خود هستند، ارقام نجومی 700، 800 میلیونی برای یک فصل برای یک
بازیکن فوتبال و یا 6 میلیارد برای یک مربی، نه توجیه مالی دارد و نه توجیه فرهنگی.
با توجه به دولتی بودن اکثر باشگاه های ایران و متاسفانه عدم درآمدزایی این باشگاه
ها به دلیل عدم توانایی فعالیت های اقتصادی، باید پرسید پرداخت میلیون ها تومان
برای تنها 9 ماه به یک بازیکن فوتبال آن هم از بیت المال چه توجیهی دارد؟
برخی افراد در توجیه این دستمزدهای میلیونی از لیگهای اروپایی و عربی و دستمزدهای
بالای آن مثال آورده و دست به مقایسه میزنند. که در جواب به این افراد یادآوری
کنیم که تیمهای اروپا خصوصی هستند نه رانتخوار و وابسته بو دولت. هیچ تیمی در
اروپا از بودجه دولتی ارتزاق نمی شود. اگر دسمتزد بازیکنان اروپایی نجومی است تامین
آن از بخش خصوصی و سهامداران آن است نه از جیب بیتالمال و مردمی که بعضا به نان شب
شان محتاج هستند.
به راستی یک بازیکن فوتبال چه ارجحیتی بر یک کارمند معمولی دولت دارد که باید درآمد
9 ماهه یک فوتبالیست از درآمد سی ساله یک کارمند بیشتر باشد؟
صرف میلیون ها تومان پول بیت المال برای بازیکنانی که متاسفانه در اکثر موارد با
فرهنگ ایرانی- اسلامی هم فاصله زیادی دارند، نه تنها توجیه منطقی و عقلانی ندارد که
باید از مسئولان ذیربط این سوال را پرسید که به چه دلیل و با چه هدفی این مبالغ
میلیاردی و هنگفت صرف تنها چند بازیکن می شود!
تاثیری که چنین مسأله ای بر حوزه فرهنگ میگذارد از طرفی به دلیل رسانهای بودن و
در چشم بودن فوتبالیستها و مخصوصا لژیونرها این است که برای نسل جوان حاضر به
عنوان الگو و نماد معرفی میشوند و بسیاری از نوجوانان و جوانان جامعه آینده خود را
در فوتبالیست شدن و لژیونر شدن میبینند و از طرفی دیگر در رویاهای خود آرزوی داشتن
زندگی متموّلانه و اشرافی چون آنها را میبینند. آرزوی داشتن ماشین و خانههایی آن
چنانی و یا هوادارانی که همیشه دور و برشان را گرفتهاند و یا...
در این میان اصطلاح "باشگاه فرهنگی- ورزشی" نیز فقط و فقط نامی است کلیشه ای که
باشگاه های ورزشی ما برای مصلحت اندیشی به دنبال خود یدک می کشند و هر کدام سعی
دارند با تلیغات دهن پر کن، خود را در این امر پیشرو جلوه دهند. اصلا کجای عملکرد
چنین باشگاه هایی، فرهنگی است؟ آیا به صرف بردن بازکنان خود به مکان های زیارتی و
آن هم البته با بودجه بیت المال کار فرهنگی است؟ تاثیرات اقدامات فرهنگی این
باشگاهها در جامعه چیست؟
حالا خرج چنین ارقام میلیاردی در فوتبال را بگذارید در کنار مسائلی چون گله و شکایت
مابقی فدراسیونها از نداشتن امکانات و منابع مالی لازم. چنان چه در اخبار آمده بود
که یکی از فدراسیون ها به دلیل کمبود بودجه از اعزام ورزشکارانشان به مسابقات بین
المللی صرف نظر کردهاند. چرا باید میلیاردها تومان برای فوتبال این کشور خرج شود و
هیچگاه هم به نتیجهای که باید نرسیم و ثمرهای نداشته باشد چون دعوا و زد و خورد
و مشوش کردن فضای امن کشور اما برای ورزشهایی چون والیبال، بسکتبال، کشتی، هندبال،
تکواندو و... که اتفاقا تجربه نشان داده که در این ورزشها هم بیشتر موفق بودهایم
و هم افتخارات به مراتب بیشتری آوردهایم به این مقدار اهمیت قائل نشویم.
از سویی دیگر، نگاهی گذرا بر بودجه فدراسیون فوتبال و مقایسه آن با بودجه بخشهای
مهمتری چون بخش های آموزشی، پژوهشی، فرهنگی، امور تهیه مسکن برای نیازمندان و سایر
امور خیریه و ... ما را به فکر فرو می برد که گویا جنگ 22 نفر برای تصاحب یک توپ از
مسأله آموزش و پژوهش و یا گره گشودن از کار قشر نیازمند و مستضعف جامعه واجبتر
است! نشست های خبری مربی 6 میلیاردی حتما از سرنوشت دخترانی که بدلیل عدم تمکن مالی
پدرانشان نمی توانند سر سفره عقد بنشینند واجبتر است.
امروز ما نگران اقساط عقب افتاده فوتبالیست هایی هستیم که زندگی شان با چند میلیون
چکِ پاس نشده، تحت تاثیر قرار می گیرد در حالیکه اگر همین بازیکنان نگاهی به بانک
های محله شان بیندازند به راحتی متوجه می شوند که مردم برای دریافت 5 میلیون وام با
سود 14% به زمین و زمان التماس می کنند!
ساعتها از وقت رسانهی ملی ملی به این اختصاص مییابد که فلان مربی از چند صد
میلیون دستمزد خود چقدر را گرفته و چقدر را نگرفته، و یا این توپ که به سمت دروازه
تیم نمنمآباد روانه شد و گل شد آیا آفساید بود یا نه، اما هیچ وقت در این باره
صحبت نمیکنیم که آن خانواده نیازمند و طبقه پایین جامعه سال ها است که دارد توی
آفساید و یا حاشیه زندگی میکند.
به نظر می رسد مسئولین فرهنگی- ورزشی کشور باید هر چه سریعتر در اینباره فکری
کنند و برای برون رفت از این قضیه که اگر همینگونه پیش رود یقینا تبدیل به یک معضل
فرهنگی در جامعه خواهد شد اقدامات عملی مناسب را اتخاذ فرمایند.