چندی پیش مردی به پلیس 110 شیراز زنگ زده و از پیدا شدن یک جسد که در زمینی خاکی به حال خود رها شده بود خبر داد.
با
حضور پلیس و انجام تحقیقات مشخص شد که مقتول فردی به نام سعید و مجرد است.
ماموران با پرس و جو از خانواده مقتول دریافتند وی دشمنی خاصی با کسی
نداشته و اتفاقا فردی محبوب هم بوده است.اما در زندگی این مرد نکتهای بود
که شک ماموران را برمی انگیخت و این رابطه وی با زنی به نام نرگس بود.
برای
همین ماموران به سراغ نرگس رفته و از وی در اینباره سوال کردند اما این
زن مدعی شد هیچ اطلاعی از قتل سعید ندارد. بازجویی از متهمه ادامه یافت تا
اینکه نرگس سرانجام پرده از واقعیت برداشت و گفت شوهرش حسین قاتل سعید
است. این زن گفت: شوهرم به من و این مرد مشکوک شده بود و فکر میکرد ما با
هم ارتباط داریم. به همین خاطر هم او را از سر راه برداشت.
بلافاصله
حکم جلب حسین صادر و وی دستگیر شد. حسین بلافاصله پس از دستگیری به طور
خودجوش به این قتل اقرار کرد و گفت: سعید را من کشتم. از مدتی قبل
میدانستم که وی با همسرم ارتباط دارد. این موضوع را به همسرم گفتم و از
او خواستم به این رابطه پایان دهد ولی قبول نکرد و گفت باید مرا طلاق بدهی
من علاقهای به تو ندارم.نرگس البته اصل رابطه با سعید را انکار میکرد.
من
که علاقه شدیدی به نرگس داشتم حاضر به جدایی با وی نبودم ولی از طرفی
نمیتوانستم تحمل کنم که وی با یک مرد غریبه ارتباط داشته باشد. به همین
خاطر سراغ سعید رفتم و به وی گفتم به این رابطه پایان دهد اما وی گفت نرگس
خودش به رابطه با او علاقهمند است.این رابطه شوم دو سال ادامه پیدا کرد
تا اینکه این اواخر فهمیدم نرگس به خانه سعید رفت و آمد دارد و حتی کارهای
منزل وی را انجام میدهد. برای همین تصمیم به قتل وی گرفتم. روز حادثه
اسلحهای تهیه کردم و به سعید زنگ زده وگفتم میخواهم در ارتباط با موضوعی
با او صحبت کنم.وقتی سر قرار آمد بدون اینکه مرا ببیند او را تعقیب کرده
ودر فرصتی مناسب وی را با شلیک گلوله کشتم.بعد هم موضوع را به نرگس گفتم.
با
این اعترافات متهم راهی دادگاه کیفری شده و به قصاص محکوم شد.ولی این حکم
با اعتراض وی در دیوان عالی کشور نقض شده و به شعبه هم عرض سپرده شد.
روز گذشته متهم بار دیگر در دادگاه مجرم شناخته و به مرگ محکوم شده و در ردیف اعدامیها قرار گرفت.