اصلا
یک ژانری است برای خودش، یک نوع رابطه مستقیم باهم دارند،ماهی 20-30
میلیون تومان درآمد داشته باشی، X3 و خانه جردن و ویلای لواسان و شمال و
سفر هفتگی به دوبی و ...هم اینقدر باشد که برایت بی مزه و روزمره شود، شب
نشینی و مهمانی و نامه های درخواست امضا و عکس و ازدواج هم آنقدر باشد که
حوصله ات را سر ببرد،حسابت آنقدر پر باشد که بانک بیشتر از تو نگران خالی
شدن حسابت باشد، نوکر و مرید و آویزون هم به اندازه تهوع آوری داشته باشی،
عکس و مصاحبه ات هم هرروز صفحه یک روزنامه ها باشد، خب با این زندگی بی
مزه چیکار می کنی؟ لابد هفده - هجده بار عمل زیبایی می کنی، سرتاپایت را،
خالکوبی عجیب و غریب میکنی روی پر و پاچه ات، یهو به سرت میزند در یک
پرواز، میکروفن مهماندارها رو برداری و بگویی «هواپیما در حال سقوط است
خانمها و آقایان!» حتما دیدن جیغ و فریاد و اشک زن و بچه مردم جیگر آدم
را حال می آورد، به چند لحظه خنده از ته دل که می ارزد!

بدترین حالتش هم یه عذرخواهی رقیق رسانه ای است که اتفاقا آن هم حال می
دهد! مشهورتر میشوی و باعث می شود از سرزبان ها تکان نخوری، می دانی ته
تهش هیچ اتفاقی نمی افتد، بالاخره چهره هستی، هزینه دارد برخورد با تو!
اصلا بگذار 10 جلسه محرومت کنند، یا حتی یک سال، چه فرقی می کند؟ چه چیزی
را از دست میدهی؟ خودش تفریح و آبوهوا عوض کردن است، عفو و بخشودگی چهره
ها هم همیشه بوده است، پس نگران چه هستی؟ وقیحترین ها را انتخاب کن،
وقیحترین ها حتما هیجانش هم از همه چیز بیشتر است، دوربین زنده پخش
تلویزیونی فوتبال که هست...
پ.ن: عکس شدیدا تزیینی است، کودکی که با گرمای اگزوز پایش را گرم می کند.
منبع(+)
خیلی جالب بود-واقعاً دستت درد نکنه