رضا رفیع در روزنامه جام جم نوشت:
خوشحالیم که لااقل وزارت ارشاد
در حوزه خودش اقدام به ممنوع کردن فست فود کرد. همین امروز از قول مدیرکل
دفتر تبلیغات و اطلاع رسانی وزارت ارشاد اطلاع پیدا کردیم که به منظور
صیانت از زبان وا دب فارسی و ممنوعیت به کارگیری اسامی و عناوین بیگانه در
تابلوها،از امروز توسط واحدهای صنفی و « فست فود » خصوصا اغذیه فروشی ها
ممنوع است و با کسانی که تمکین نکنند، برخورد شدیداللحن به عمل خواهد آمد.
چرا که به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست.
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت: لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را
برای خشک شدن آویزان میکرد، زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه
حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به
همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس
شستن را یادش داده.."
مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!
این شعر از
مشهورترین سروده های استاد دکتر خسرو فرشیدورد هست و به خوبی عشق او به
ایران و فرهنگ این سرزمین را نشان می دهد
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
خلیج فارس آنلاین : دقایقی قبل بی بی سی فارسی خبری فوری و مهم رو درباره پارازیت پخش نمود.
برای مشاهده خبر کلیپ زیر رو دانلود کنید .
ناهید نوری
به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید
و پاسخ دندان شکن نادر جدیدی
بهنام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید / جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تکدرخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات / نشسته مداوم تو را در کمین !