پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

پایگاه تفریحی خلیج فارس آنلاین

جذابترین و جالبترین مطالب و عکس های روز

ازدواج‌های مکرر برای پسردار شدن!

سایت تفریحی خلیج فارس 4fun.sub.irسایت تفریحی خلیج فارس : وقتی به دستور پدرم با برادرزاده‌اش که هیچ علاقه‌ای به او نداشتم ازدواج می‌کردم، فکر نمی‌کردم بعد از مرگ وی درصدد انتقام از همسرم برآیم تا چنان به مشکل برخورم که اینگونه روزگارم تیره و تار شود.



تازه وارد 16 سالگی شده بودم که مانند یک سرباز دستور پدر را اجابت کردم و با دخترعمویم ازدواج کردم، این ازدواج انگار مانند تکالیف درس و مشق مدرسه تکلیفی بود که این بار از سوی پدر انجام دادنش بر من واجب شده بود. بعد از ازدواجم پدرم که آرزو داشت نخستین نوه پسری‌اش را ببیند چند روز پیش از فارغ شدن همسرم، بر اثر حادثه رانندگی در یکی از جاده‌های اطراف شهرستانمان جان باخت.

بعد از آن همسرم بچه‌ام را به دنیا آورد که دختری زیبا و قشنگ بود که من با شنیدن خبر دختر بودن بچه‌ام اصلا خوشحال نشدم بلکه از همسرم خواستم برایم پسر بزاید و تا مدت‌ها دخترم را بغل نکردم. اگر بگویم تا به‌امروز که بچه اولم 38ساله است هنوز یک‌ بار هم او را نبوسیده‌ام، دروغ نگفته‌ام.

بعد از آن همسرم 3 بچه دیگر به دنیا آورد که آنها نیز همه دختر بودند و این قضیه برای من که هیچ علاقه‌ای به همسرم نداشتم و دخترزا بودنش نیز عذابم می‌داد بهانه خوبی برای ازدواج مجدد شد تا با زنی ازدواج کنم که از خانواده آنها تقریبا همه خواهرانش پسرزا بوده‌اند. اما از شانس بد من همسر دومم نازا از آب درآمد و من درصدد ازدواج سوم برآمدم.

زمانی که برای سومین‌بار ازدواج می‌کردم همسر نخستم دختر پنجمم را نیز به دنیا آورده بود. یک سال بعد از ازدواج سومم کوچک‌ترین همسرم نخستین فرزند دخترش را به دنیا آورد و این قضیه شدیدا مرا عصبانی کرد تا بدون مشورت با هر کسی از شهرستان همجوارمان زن چهارمم را اختیار کنم.

بعد از آن چیزی نگذشت که 3 همسرم در یک سال هرکدام یک پسر برایم آوردند که خوشحالی زیادی را برایم به جا گذاشت تا من که آن روز بهترین روز زندگی‌ام بود در جشن ختنه‌سوران پسرانم سنگ‌تمام بگذارم.

با همه این احوال دیری نپایید که بعد از چند سال متوجه شدم دارای 11 دختر و 9 پسر هستم که این ‌امر با وجود 4 همسر و 20 بچه از هر نظر مرا عملا فلج کرده بود چرا که من نه از نظر اقتصادی توان برآورده کردن خرج و مخارج زندگی را داشتم و نه از نظر اجتماعی، از آن به بعد من در تربیت بچه‌ها با مشکل عجیبی روبه‌رو شدم.

متاسفانه از میان 9 پسرم هیچکدام تحصیلات درست و حسابی‌ ندارند و 3 تن از آنها معتاد شده و بقیه هرکدام به دنبال خلاف‌های متعددی مانند زورگیری و سرقت هستند که تا به حال 2تا از آنها در سن 22 سالگی برای سومین‌بار به زندان رفته و بقیه همه به لاابالیگری و درگیری با دیگران مشغولند و به هیچ عنوان توجهی به حرف‌های من ندارند.

دخترانم نیز هرکدام طوری تربیت شده‌‌اند که من گهگاهی به سرم می‌زند یکی، دو تا از آنها را فراموش کرده و خیال خودم و همه را راحت کنم. از سوی دیگر جز آن همسر بدبختی که نازا از آب در‌آمده بود، بقیه زنانم هرکدام به دیده تحقیر و مردی بد به من نگاه می‌کنند که با رفتار آنها من حتی جرات پا گذاشتن به خانه‌های خودم را نیز ندارم و از دست آنها به همسر دومم که مرا مورد حمایت خود قرار می‌دهد پناه می‌برم.

در نهایت می‌خواهم بگویم ای‌ کاش من خیلی زودتر از این می‌فهمیدم که بچه دختر باشد یا پسر هیچ فرقی نمی‌کند و از سویی در موارد زیادی فرزند دختر برای خانواده بویژه پدر دلش بیشتر می‌سوزد و از برادرانش مهربان‌تر است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد