یقین داریم دزدی آن هم به هر علت
قابل قبول و توجیهپذیر نیست. اما باید پذیرفت زندانی کردن برخی از افراد
بیبضاعت از جمله این خانم که دخترانش معلوم نیست در کدامین محله این شهر
سرگردان و آواره شدهاند، جای پرسشها و ابهامهای فراوان دارد آن هم زنی
که آبروی خویش را در دست گرفته و به صرف دزدیدن بستهای گوشت از سر اجبار
و ناچاری براحتی روانه زندان میشود.
براستی ما را چه شده است؟ کاش
روزی که این خانم پس از دستگیری در فروشگاه پرده از غصههای پر رمز و راز
خود برای سیر کردن شکم فرزندانش برمیداشت، مسوولان فروشگاه کمی از خود
انعطاف و انصاف نشان میدادند. کاش در آن روز فردی جوانمرد با دست سخاوت
خویش به یاری این زن جوان میشتافت و اجازه نمیداد غرور این مادر با قفل
شدن دستبند بر دستانش چنین مقابل دخترکانش لگدمال شود. و ای کاش ...
کسی
نمیداند، دیروز 2 دختر نوجوان که با گریه و التماس خواهان آزادی مادرشان
بودند، چگونه به خانه بازگشتند اما کاش امروز پدرشان زنده بود تا لقمه
نانی در سفره محقرشان قرار میداد.
دیروز با انتشار خبر دستگیری
این زن و زندانی شدن او سیل تماسها با گروه حوادث آغاز شد، خانمی در حالی
که میگریست، گفت، من چیزی ندارم اما حاضرم النگوهای خودم را بفروشم تا
شاید کمکی به این زن متهم باشد. دختر کوچکی نیز با همان شیرینزبانی
میگفت آقا من میخواهم قلکم را به دختران آن خانم که از فروشگاه گوشت
برداشته، بدهم.
یکی از تهیهکنندگان صداوسیما در حالی که بشدت
ناراحت به نظر میرسید، اظهار کرد: انجمن خیریه هنرمندان خانه سینما حاضر
است هزینههای زندگی این زن و فرزندانش را تقبل کند.
یکــی از
آهنفروشان شــادآباد با بغضی که سعی میکرد آن را پنهان کند، گفت:
حاضریــم ضمانت این زن را ارائه کنیم و ... تماسها همچنان ادامه دارد،
ابراز محبتهــای مردم تمامی ندارد و ما شرمنده روح بزرگ انسانهایـی
میشویم که شادی خود را در خوشحــالی دیگران میبینند.
این تلفنها
و ابراز محبتها، نمادی از ایثار و جوانمردی است، باور کنید، دیروز بارها
و بارها شاهد گریه انسانهایی بودیم که با وجود مشکلات مالی که خود با آن
دست به گریبان هستند، حاضر بودند تمام داشتههای خود را با این مادر و
فرزندانش تقسیم کنند.
دیروز هزاران بار آرزو کردیم کاش دیگر هیچ گرسنهای مجبور نباشد برای سیر کردن شکم فرزندانش دست به دزدی بزند.